اشعار بسیار زیبا و خواندنی از فاضل نظری
فاضل نظری
آینه
گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست
دل بکن! آینه این قدر تماشایی نیست
حاصل خیره در آیینه شدن ها آیا
دو برابر شدن غصه تنهایی نیست؟!
.
بی سبب تا لب دریا مکشان قایق را
قایقت را بشکن! روح تو دریایی نیست
آه در آینه تنها کدرت خواهد کرد
آه! دیگر دمت ای دوست مسیحایی نیست
.
آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست
حال وقتی به لب پنجره می آیی نیست
خواستم با غم عشقش بنویسم شعری
گفت: هر خواستنی عین توانایی نیست
.
.
.
.
.
من خود دلم از مهر تو لرزید, وگرنه
تیرم به خطا می رود اما به هدر, نه!
دل خون شده وصلم و لب های تو سرخ است
سرخ است ولی سرخ تر از خون جگر, نه
.
با هرکه توانسته کنار آمده دنیا
با اهل هنر؟ آری! با اهل نظر؟ نه!
بد خلقم و بد عهد زبانبازم و مغرور
پشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟
.
یک بار به من قرعه عاشق شدن افتاد
یک بار دگر, بار دگر, بار دگر … نه
.
.
.
.
.
دیر و دور
بعد از این بگذار قلب بی قراری بشکند
گل نمیروید، چه غم گر شاخساری بشکند
باید این آیینه را برق نگاهی میشکست
پیش از آن ساعت که از بار غباری بشکند
.
گر بخواهم گل بروید بعد از این از سینهام
صبر باید کرد تا سنگ مزاری بشکند
شانههایم تاب زلفت را ندارد، پس مخواه
تختهسنگی زیر پای آبشاری بشکند
.
کاروان غنچههای سرخ، روزی میرسد
قیمت لبهای سرخت روزگاری بشکند
.
.
.
.
.
به نسیمی همه راه به هم می ریزد
کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد
سنگ در برکه می اندازم و می پندارم
با همین سنگ زدن، ماه به هم می ریزد
.
عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است
گاه می ماند و نا گاه به هم می ریزد
انچه را عقل به یک عمر به دست آورده است
دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد
.
آه یک روز همین آه تو را می گیرد
گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد
.
.
.
.
.
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد
لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد
.
با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس، هیچ کس اینجا به تو مانند نشد
هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد
.
خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!
.
.
.
.
.
غزل زیبای حافظه آب
دیدن روی تو در خویش ز من خواب گرفت
آه از آیینه که تصویر تو را قاب گرفت
.
خواستم نوح شوم، موج غمت غرقم کرد
کشتی ام را شب طوفانی گرداب گرفت
.
در قنوتم ز خدا «عقل» طلب می کردم
«عشق» اما خبر از گوشه ی محراب گرفت
.
نتوانست فراموش کند مستی را
هر که از دست تو یک قطره می ناب گرفت
.
کی به انداختن سنگ پیاپی در آب
ماه را می شود از حافظهی آب گرفت؟!
.
.
.
.
.
غزل زیبای بیقرار
بیقرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه !بیتاب شدن عادت کم حوصله هاست
.
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
دردلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
.
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پرزدن چلچله هاست
.
بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
.
باز می پرسمت از مسئله ی دوری و عشق
و سکوت تو جواب همه ی مسئله هاست
.
.
زندگی نامه فاضل نظری:
فاضل نظری سال ۱۳۵۸ در شهر خمین واقع در استان مرکزی متولد شد. تحصیلات اولیه خود را در شهر خوانسار گذرانده است. او دارای مدرک کارشناسی ارشد در رشته مدیریت صنعتی است و … تا به حال علاوه بر چندین مجموعه شعری که منتشر کرده ، مسئولیت هایی هم در حوزه شعر فارسی داشته است. مشاور علمی جشنواره بین المللی شعر فجر شاید مهمترین این مسئولیت ها باشد.او هم اکنون رئیس حوزه هنری استان تهران می باشد. تا کنون از این شاعر جوان اما با تجربه کشورمان سه مجموعه شعر « اقلیت » ، « گریه های امپراطور » و « آن ها » توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده که هر کدام از این مجموعه ها به دلیل استقبال چندین بار تجدید چاپ شده اند. مجموعه های شعری او توسط سوره مهر در یک بسته بندی مجزا تحت عنوان « سه گانه شعری فاضل نظری » ارائه شده است. نظری علاوه بر ریاست حوزه هنری استان تهران ، عضو شورای عالی شعر مرکز موسیقی و سرود نیز هست و در دانشگاه نیز تدریس می کند.
خیلی عالی بود.لطفا” از این نوع اشعار بیشتر بزارید.ممنون
لایک
عالی بود ب خصوص زندگینامشون چون من اصلا با مجموعه اشعار ایشون آشنا نبودم خیلی ممنون….خسته نباشید…