استاتوس و تکست های شاخ و فازسنگین در مورد سیگار
پیامک سیگار
سلام دوستای عزیزم 💡
میدونم که شما توی سه علی سه فقط دنبال خاص ترین ها هستید 😉
این مطلب فازسنگین و مفهومی در مورد سیگار هستش . . !
برای مشاهده سری قبلی این نوشته ها اینجا رو بزنید 🙂
…
سیگار را با هیچ چیزی عوض نمیکنم
برگرد . . .
بگذار بفهمند که دروغ میگویم !
هادی بابایی
.
.
.
من می توانم
جای سیگار نقاشی بکشم
با دوغ مست کنم
با وسایل خانه تمام شب را تانگو برقصم
و به جای تو
بالشتک دوران کودکی ام را در آغوش بگیرم
تو برای فراموش کردن کسی که بی نظیر
دوستت داشت
چه خواهی کرد؟
رسول ادهمی
.
.
.
مردها هر کدام وقتی درختِ غرورشان تبر میخورد گریه هاشان فرق میکند
بی اشک
بی صدا
بعضی ها سیگار میکشند
بعضی ها شاعر میشوند
و
بعضی ها میخندند !
تصور کن من را
شاعری سیگار به دست که بیهوده میخندد . . .
محسن حمزه
.
.
.
ای بر پدرت دنیا! آهسته چه ها کردی
بین من و دیروزم مغلوبه به پا کردی
هر چیز به جز اسمت از حافظه ام تُف شد
تا حال مرا دیدند، سیگار تعارف شد…
علیرضا آذر
.
.
.
کنار پنجره سیگار میکشید
خسته بود . . .
انقدر خسته بود که یادش رفت
بعد از آخرین پوک،
سیگار رو به پایین پرت کنه
نه خودش رو . . !
.
.
.
بقال گفت سیگار گران شده ،
ترڪ نمیڪنے…؟
با خودم گفتم ڪاش بدانے
چقدر گران تمام شد تا سیگارے شدم !
هادی بابایی
.
.
.
سیگار پس از سیگار،کبریت پس از کبریت
روح از ریهام دل کند،در متن شناور شد
علیرضا آذر
.
.
.
اندوه های یک مرد را گاهی
چند نخ سیگار هم می تواند به هم بدوزد و
از لب هایش بشکافد و
بیرون ببرد از پنجره…
اندوه های زنانه اما
خانگی تر از این حرف ها هستند
درست مثل شیشه های مربا
مثل سبزی های خشک معطر
که می کوشند
یک تکه از بهار را
برای زمستان
کنار بگذارند!
رویا شاه حسین زاده
.
.
.
دنیا هر روز
در کیف جیبی کوچکم جا میشود
چند اسکناس کهنه،
یک بلیط سوختهی مترو
– که شاید اینبار کار کند
و مرا به قرارمان برساند –
یک نخ سیگار له شده،
و این جای خالی عکس تو
که هر روز زیباتر می شوی…
کامران رسول زاده
.
.
.
دستِ آخر
آن کلاه به سر ِ سیگار به لب ِ لعنتی
پیدا بشود باید
و باید
زندگی کنیم تمام فیلم ها را…
اصلا هر چه می کشیم
زیر سر فیلم هایی ست
که نویسنده هایشان مُرده اند و نمی دانند
بذر چه نیازهایی را در ما کاشته اند
بی آنکه در دنیا
ابری باشد
برای رویاندنشان!
مهدیه لطیفی
.
.
.
مرد اگر بودم،
نبودنت را غروبهایِ زمستان
در قهوهخانههایِ دوری
سیگار میکشیدم
نبودنت
دود میشد …
و مینشست رویِ بخارِ شیشههایِ قهوهخانه
بعد تکیه میدادم به صندلی
چشمهایم را میبستم
و انگشتانم را
دورِ استکانِ کمر باریکِ چایِ داغ حلقه میکردم
تا بیشتر
از یادم بروی!
نامرد اگر بودم
نبودنت را
تا حالا باید
فراموش کرده باشم
مرد نیستم اما
نامرد هم نیستم
زنم
و نبودنت
پیرهنم شده است!
.
.
.
چیزی در فضای اتاق هست که آزارم می دهد،
اما نمی دانم چیست
دل تنگی را نمی شود با بطری های شیشه ای و قوطی های فلزی پاک کرد؛
مثل خیلی چیزهای دیگر . . .
دوباره خاطره ی کسی را به یاد آورده ای که تازه به نبودنش عادت کرده ای؛
و باز آینده ات پر از نبودن کسی در گذشته می شود . . .
و آن وقت تو می مانی و جا سیگاری کوچکی که پر است از ته سیگارهای مچاله،
که زمانی فقط یک سیگار بوده اند و حالا قرار است بگویند که این جا اتفاقی افتاده است . . !
خیلی لاتی بود حال ساغول
ببینید د نشد ،،،،،از حافظ بیاموزید که فرمود:به می سجاده رنگین کن ،گرت پیرمغان گوید /که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزلها ؛خوب بچه های گل وقتی استاد دانشگاه و منتقدو شاعر و نویسنده با پرستیژ یا غیر پرستیژ با سیگاری ما بین انگشتان دست داره هشدار میده :دفعه اخرتون باشه ها وارد پیامکهای سیگار میشیدو زیر زیرکی برای برچیده شدن همراه اولم (سیگار)دور از چشم مرشدتون دسیسه چینی میکنید از سایت حذفتون میکنم ها; دست بردارید همین الان ،همین .
خیلی حال کردم. عکسا هم فوق العاده بودن
عالی بود اشکم درومد
محشر بود
خیلــــــی …. -_-
تاثیر گذار و زیبـــآ …. 🙂