نوشته های خواندنی و فوق العاده خاطره انگیز در رابطه با درس و مدرسه
مشاهده سری قبلی این نوشته ها
سلام به دوستای نازنینم 😡
این مطلب شامل نوشته های خاطره انگیز از دوران مدرسه هستش 😉
امیدوارم از خوندنشون لذت ببرید و حال کنید 🙂
بچه مدرسه ای ها هم امشب زودتر بگیرن بخوابن که فردا خواب نمونن 😀
از موزیک ِ نوستالژیک ِ بوی ماه مهر هم لذت ببرید 😡
…
عاغا کصافط اینطوری نوشته میشه “کثافت”
گفتم یادآوری کنم بچه هایی که میرن مدرسه غلط املایی هاشونو گردن ما نندازن !
راستی عاغا هم آقا نوشته میشه !
.
.
.
غصه نداره که تا چشم به هم بزنی ۹ ماه تموم میشه …
” زمزمه های پدر و مادر در غروب ۳۱ شهریور “
.
.
.
حلول ماه مهر
ماه اتمام خوابهای رویایی
شب بیداری های طولانی
بخور بخواب و بیکاری
گشت و گزار و عیاشی
بر شما خجستگان عزیزتر از جان ، تبریک و تسلیت باد …
.
.
.
شما یادتون هست بزرگترین خلاف ما زمان مدرسه داشتن حل المساعل بود
از اختلاص هم جرمش بیشتر بود !
وقتی جوابا رو میخوندیم همه جوابا مثل هم بود 😀
.
.
.
یادش بخیر لذتی که توی خوابیدن با لباس مدرسه توی رختخواب
بین ساعات ۷:۰۰ تا ۷:۱۵ وجود داشت
توی هیچ چیزی دیگه وجود نداشت و ندارد و نخواهد داشت 🙁
.
.
.
یادش بخیر؛ در به در دنبال یکی میگشتیم کتابامونو جلد کنه !
.
.
.
یکی از ترسناک ترین جملات دوران مدرسه :
یه برگه از کیفتون بیارید بیرون !
.
.
.
همیشه تو مدرسه عادت داشتم همکلاسی هامو بشمرم
تا ببینم کدوم پاراگراف برای خوندن به من می فته 🙂
.
…
.
.
آخه من نمیدونم شادی های های راه مدرسه که میگن یعنی چی؟
والا ما که یا کتک میخوردیم یا کتک میزدیم
شادی مادی هم در کار نبود فقط گریه و لباس پاره
که البته بعداز اون هم مادر گرامی از خجالتمون حسابی درمیومدن 😀
.
.
.
یکی از جملاتی که در دوران مدرسه
از معلمین و مدیر و معاونیین محترم به کرات شنیده میشد این جمله بود :
“پرونده تون رو میزاریم زیر بغلتون”
خداییش کی دیده پرونده دانش آموزی را بزارن زیر بغلش ؟
مگه هندونس ؟!
.
.
.
.
اول مهر و شروع شدن حکم فرمایی شما را در مدرسه تبریک میگوییم ،
از طرف جمعی از بچه ها واسه شما مدیر عزیزمـــون !!
.
.
.
عشق => سرکاری
محبت =>تظاهر
مهربونی => مسخرست
وفا =>مرده
احد و پیمون =>دلخوشی
عاطفه=> تموم شده
مهر =>مدرسهها باز میشه 😐
.
.
.
یادش بخیر غربت کلاس جدید و غصه همکلاس نبودن با بچه های سال قبل !
.
.
.
یادش بخیر یکی از استرس های زمان مدرسه این بود که
زنگ ورزشمون چه روزیه و چه ساعتی ؟!!
افتادن زنگ ورزش اونم دو زنگ آخر پنجشنبه
از انتصاب به عنوان مدیر کل شرکت مایکروسافت هم بالاتر بود 🙂
.
.
.
من مدرسه که میرفتم همیشه سر کلاس به این فک میکردم که
اگه پنکه سقفی بیفته کله کیا قطع میشه !
.
.
.
دلم واسه اول دبستانم تنگ شده
که وقتی تنها یه گوشه ی حیاط مدرسه وایسادی
یه نفر میاد و بهت میگه با من دوست میشی؟
.
.
.
وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم
الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم
گوشه کلاس دم سطل آشغال بتراشیم
.
.
.
.
سلامتی اونی که همیشه یا بیرون کلاس بود
یا تو دفتر مدرسه فقط به عشق اینکه خنده رو لب دوستاش بنشونه 😉
.
.
.
تو مدرسه آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم
درستون کجاست اونا یه درس از ما عقب تر باشن …
.
.
.
ورودی جدید داشتیم که همون روز اول ۵،۴تا نیمه گمشده پیدا کرده 😐
.
.
.
برای با هم بودن بهانه زیاد است
بیا ما هم با هم باشیم
البته فردا سر کلاس !
.
.
.
یه ﭼﯿﺰﯼ ﺑﮕﻢ؟ . . .
ﺍﻭﻝ ﻣﻬﺮ . . .
.
.
.
سوال : یکشنبه میایی دانشگاه یا سه شنبه ؟
پاسخ صحیح : بعد از حذف و اضافه 😀
.
.
.
.
یادمه یه روز ﺩﺑﯿﺮ ﺭﯾﺎﺿﯿﻤﻮﻥ ﺍﻭﻣﺪ گفت :
ﺷﻤﺎﻫﺎﻡ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻧﻤﺮﻩ ﻫﺎﺗﻮﻥ ﮔﻞ ﮐﺎﺷﺘﯿﺪ ، ﺩﻓﻌﻪ ﺩﯾﮕﻪ …
ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻢ : ﺩﺭﺧﺖ ﻣﯿﮑﺎﺭﯾﻢ 😐
ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩﻥ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﺩﯾﮕﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺎ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ به نفس ﮐﺎﻣﻞ ﺭﻓﺘﻢ بیرون 😐
.
.
.
یادش بخیر، پشت دفترای قدمیم مدرسه؛ آدمک چارخونه روی تخته سایه:
“تعلیم و تعلم عبادت است”
.
.
.
“بی سرو صدا وسایلتونو جمع کنین با صف بیاید برید خونه ، معلمتون نیومده”
جالب اینجاست که اون یه ساعتی که زود میومدیم خونه یه حس و حال عجیبی داشتیم ،
اصن اون یه ساعت معادل ۱۰سال بود !
.
.
.
شما یادتون نمیاد
اوج احتراممون به یه درس این بود که دفتر صد برگ واسش انتخاب می کردیم !
.
.
.
شما یادتون نمیاد اون روزهایی که هوا برفی و بارونی بود
ناظم مدرسه میگف امروز صف نیست مستقیم برید سر کلاس
ما هم خر کیف میشدیم میرفتم کلاس !
.
.
.
یادش بخیر اوج خوشحالیمون این بود که شیفت صبح بودیم
و پنجشنبه ساعت ۱۲ تعطیل میشدیم ،
شنبه هم چون بعد از ظهری بودیم ساعت ۱۲ میرفتیم ؛
اوج ناراحتیمونم میشد عکسش !!
.
.
.
دقت کردین ؟
چند ساله که توی این ایام وقتی به یه بچه مدرسه ای می گی
وااااااااااااااااااااای دوباره باید بری مدرسه
اصلا انگار نه انگار ، کارشون از دایورت و بلوتوث و وای فای هم گذشته
نمی دونم توی این قضیه دانشمندان دست داشتن یا نه ؟
.
.
.
دختره متولد ۸۰ پست گذاشته :
از این به به بعد پول کارت شارژهایم را سیگار میخرم و با خیابان حرف میزنم …
تو پول کارت شارژاتو نگه دار لوازم تحریر بخر
۲روز دیگه باید بری مدرسه آب بابا نان داد بنویسی !
.
.
.
.
ماه مهر از آنچه در تقویم می بینید به شما نزدیک تر است !
.
.
.
بابام این ترم میگه یکمم بخونی بد نیستا ؟!
گفتم تو درس میبینی و من پیچشِ درس …
بابام ۱۰دقیقه سر تکون داد و اتاقو ترک کرد !
.
.
.
مدرسه ها وا شده ، غلغله بر پا شده
باز آمد بوی ماه مدرسه ، همشاگردی سلام
همشاگردی سلام ، همشاگردی سلام …
ستاد زجر دادن دانش آموزان ایرانی
.
.
.
یادش بخیر دبستان که بودیم هرچی می پرسیدن
و می موندیم توش ، می گفتیم ما تا سر اینجا خوندیم !
.
.
.
.
ﺟﺎ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﺯ ﻫﻤﯿﻦ ﺗﺮﯾﺒﻮﻥ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﺩﺳﺘﻪ ﺍﺯ ﺩﺧﺘﺮﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺳﺒﺖ ﺑﺎﺯﮔﺸﺎیی ﻣﺪﺍﺭﺱ
ﺑﺎﺱ ﺑﺬﺍﺭﻥ ﺍﺑﺮﻭ ﻫﺎﺷﻮﻥ ﭘُﺮﺷﻪ ﺗﺴﻠﯿﺖ ﻋﺮﺽ ﻧﻤﺎﯾﻢ ،
ﻣﺼﯿﺒﺖ ﮐﻤﺮ ﺷﮑﻨﯿﻪ 😀
.
.
.
یادتون میاد ؟؟؟
نوک مداد قرمزای سوسمار نشانو
که زبون میزدی خوش رنگ تر میشد …
.
.
.
یادش بخیر تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموم میشد
خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم …
همیشه هم گچ های رنگی زیر دست معلم زود میشکست
بعدم صدای ناهنجار کشیده شدن ناخن روی تخته سیاه !
.
.
.
چشماتونو ببندید و اون لحظه ای رو به خاطر بیارید
که آخرین امتحان رو تموم کردید و برگه رو دادید به مراقب
و با یه حس خَلاصی دارید میاید سمت خونه
و واسه تابستون نقشه می کشید و هزارتا رویا
هووووووووووی عمو کجایی ؟
جلوی پاتو نگاه کن
فردا باید بری مدرسه
.
.
با تشکر از اس ام اس خور
وایی بزارید یه خاطره واستون تعریف کنم.راهنمایی خیلی اتیش میسوزوندیم.یک بار با یکی از دوستام کردیم دنبال هم یک میله بلند کنار در بود اونو برداشت افتاد دنبالم که یکهو یه صدای بلند ایجاد شد….بله خانم میله رو زده بود به پنکه.
یه بار هم زیر پای یکی از دبیرامون که بدون نگاه کردن به صندلی مینشست سوزن گذاشتیم…تازه ملخ هم روی مقنعه معلما انداختیم…یادش بخیر چه قدر اذیت میکردیم…
ببین دخترم: نتیجه نوشتن مشقهای خرچنگ قورباغه رو الان دیدی :دخترم ؛ شاگرد سالیان دور کلاس بنده :مغنعه ×/مقنعه √/ متوجه شدی !!!!؟؟؟؟!!!!!.
جریمه :!!!.
حالا ده بار بنویس مقنعه ، ………….!
ورزش _پنجم_چهل نفر_ اول_نتیجه دوم _ بی جایزه
مسابقه دو _کلاس پنجم :!!!.
در کلاس پنجم ؛ به تمامی بچه ها گفتند :مسابقه است برید داخل محوطه ی حیاط ، معلمی که گمون کنم بجای معلم ورزش فعالیت میکرد ؛ بین چهل نفر مسابقه دو ، رو اغاز کرد بنده پایه ثابت بودم انگار پاهام قصد نشستن نداشت بالاخره بین چهل نفر اول شدم .
مرحله دوم باید با نفر اول کلاس دیگر مسابقه میدادم
این مرحله نهایی و اهدای جوایز بود من و رقیب ام در سالن طبقه ی بالا ایستاده بودیم اصلا فکر نمیکردیم روند مسابقه تغییر کند معلم گفت :بنشینید و دو دستتون رو عقب قرار بدید و حالا نشسته مسابقه بدید سخت بود و بعد از این گفت: این دو گونی رو بگیرید پاها رو داخل گونی قرارداده بصورت جفت پا _مثل کانگورو_میخواست با هم مسابقه بدیم ؛ رقیب در هر دو مرحله از من جلوتر بود.
خوب ! جثه من و رقیب باهم فرق میکرد ؛ به عقیده ی من قانون باید طبق مرحله اول بود؛ فقط مسابقه ای دو ؛ نه اینکه روند مسابقه تغییر کند ؛ اگر این مرحله اصل مسابقه بود، امکان داشت بین هشتاد نفر افرادی دراین نوع مسابقه نفرات اول میشدند و وارد مرحله ی نهایی مسابقه با رقیب خود برای برد ن و گرفتن جایزه ؛ به نظر من بی انصافی شد ؛ بالاخره وارد حیاط شدیم تمام دانش اموزان مدرسه در حیاط مدرسه جمع شده بودند و چه هم همه ای برپا بودو معلمین هم منتظر شروع مسابقه ؛ مسابقه شروع شد تمام تلاشم رو کردم ولی من در دو میدانی موفق بودم، نه نشسته با دستها ی به عقب و نه در داخل گونی و مثل کانگورو پریدن ؛ بالاخره ، بنده نفر دوم و بدون جایزه و رقیب اول با جایزه شد_روز تلخی بود مخصوصا نگاه معلم به من ؛بله !!روز تلخی بود .
خانم معلم سال چهارم :احساس کردم چرا؟؟؟؟؟؟!!!!!!!
چرا تو!!!!!؟؟؟ دفتر بی نام و خرچنگ قورباغه و بازیگوشان قبل از اثبات ……….:؟؟
معلم دلسوز سال چهارم : خوشحالی تو ، ناراحتی و تنبیه های که انقدر محکم و درد ناک نبودند ولی از نگاه ما بچه های اون سالها ؛ اون چکهای روی مغنعه ؛ درد ناک به نظر میرسید و نگرانی هات برای شاگردات ؛ تمامش فقط و فقط و فقط برای خود دانش اموز بود ، برای اینده خود دانش اموز بود .
وقتی از یکی از بازیگوشهای مجرم بی جرم که قبل از اینکه ثابت کنه دفتر بی نام و خرچنگ قورباغه ، مال خودش نیست؛ دو سه تا چک میخورد ؛ پرسیدم خانم معلم دو سه تا چک زد خیلی دردت امد و گفت :نه! انچنان درناک وحشتناک نبود ؛ چون روی مغنعه میزد ؛ فقط میترسیدم نکنه بگه بابات رو بیار و بعد اخراج بشم ( بعدها احساس کردم چرا خانم معلم سال چهارم انها رو اول تنبیه کرد ؛ چون انان اهل درس خواندن نبودند و درون معلم از دستشون پر بود ؛ خانم معلم سال چهارم که دلسوز بود؛ یادم هست که یک روز که دیگه رفته بودیم کلاس پنجم ؛ باز هم به معلم پنجم سفارش میکرد ، چه درسی ضعیف و چه درسی قوی اند
خاطره ی مداد فانتزی :
!!!!!!!.
!!!!!!!.
نزدیک مهر که میشد ؛ هیچ چیز خوشحالم نمیکرد جز خریدن لوازم تحریر :مدا ،سه تا خودکار در سه ر نگ ابی، قرمز مشکی مخصوصا,بین همه اینا پاکن مربع شکلی که در دو رنگ بود ، سفید و رنگ دیگرش صورتی این جور پاکن ها رو دوست داشتم و جامدادی دو در صورتی رنگ یک طرفش جای مدا و خودکار و پاکن و تراش طرف دوم جای نقاله و گونیا و پرگار بود . برام هنوزم که هنوزه مکانهای عرضه لوازم تحریر جذابیت دارد .
ولی بهترین خاطره من در دبستان در همون کلاس چهارم بود ؛ ناگهان معلم صدام زد که بیام پای تخته ؛ یک نفر به طرفم با یک جعبه ی پر از مداد های فانتزی امد و گفت یکی بردار ، جایزه است و انقدر خوشحال شدم که نمیدونستم چی بگم ؛ این مداد رو استفاده نکردم چون میخواستم برای همیشه به یادگار بمونه تا اینکه یک روز دیدم مداد فانتزی بنده ، تراشیده شده وبه مادرم گفتم مامان مدادم رو کی از لیوان مدادهام برداشت مادرم گفت به غیر از من کسی دیگری از وسایلهات استفاده نمیکنه ، مشخصه که من برداشتم ؛ بعد با اعتراض گفتم ، تو که همیشه از مدادهای دیگرم استفاده میکردی ، چرا بین اونا این مداد !! مادرم گفت حالا چه فرقی داره ، خوب یکی مثل همین رو برات میخرم بعد گفت : ببین طرحهای قشنگی زدم ؛ من هم گفتم :اصلا نقاشیات قشنگ نیستن؛ یا نقاشی یا با گچ اباژور و مجسمه یا منیاتور روی کاغذ ، پارچه با رنگ روغن یا پولک اخرش هم به به !!به به !!!کردن دوست و اشنایان و نهایتش هم تعجب کردن انها از اینکه بدون رفتن در هیچ کلاسی و بدون هیچ قالبی و فقط با دست خودت مجسمه و مینیاتور های زیبا و برطبق رعایت مسایل شرعی در هنر منیاتور و مجسمه سازی ؛ درست میکنی . ولی اینا برام مهم نیست ؛ مهم مدادیه ، که مدتها استفاده نکردم چون یادگاری بود ، ولی الان نصفه نیمه می بینمش ومادرم گفت : من از کجا روحم خبر داشت بین اون همه مداد نصف و نیمه و درسته ؛ این مداده جایزه بوده ؟؟!! البته مادرم حق داشت ؛ درست که مداد فانتزی نیست ولی خاطرش همیشه همراهم است.
یادش بخیر دوران دبستان :
این خاطره هیچ وقت یادم نمیره : کلاس چهارم بودم مشق هام رو همیشه تند مینوشتم بخاطر همین پاتوق خرچنگ و قورباغه ها همراه با اهل و عیال و فامیل دور ونزدیک ؛ بالاخره در صفحه ها ی دفتر بنده زندگی میکردند و برو بیای داشتند .از قضا یک روز خانم معلم رو کرد به بچه ها و گفت :تمام دفترهای مشقتون روی میزم قرار بدید ؛ یکی یکی نگاه میکرد و کنار میگذاشت تا که رسید به دفتری که بدون نام بود ؛ و گفت این دفتر بدون اسم مال چه کسی است ؟؟!! که بچه ها بهم میگفتند مال من که نیست ؛ تا که معلم ، تصمیم گرفت به ترتیب بچه های بازیگوش کلاس رو صدا بزند ؛ کار خانم معلم دو مرحله داشت : اول قصاص قبل از ثابت شدن جرم بدخطی ؛ ابتدا دو ، سه تا چک به چپ و راست صورت مجرم بی جرم تقدیم میکرد که گمون کنم برای همیشه در زیر لایحه های مخش این دو ،سه تا چک ماندگار شد، خانم معلم ، بعد از یک پذیرایی دبش ، میپرسید :این دفتر بدون اسم مال توست ؟؟؟!! مجرم بی جرم میگفت :اجازه خانوم این دفتر من نیست وبه همین صورت این توبیخ و چپ و راستها ادامه داشت ؛ بنده هم که ، درسم بد نبود ، کمی امیدوار بودم که طول میکشه اسمم رو صدا بزنه ، از پشت میز م که روبه روی معلم بود با یک سکوت ،فقط نظاره میکردم البته سکوتی ، همراه با کمی ترس چون کدوم دفتر ی ، مثل دفتر بنده میتونست ، میزبان حاذقی برای خرچنگ ها و قورباغه ها باشه ، و بنظرم ؛ صف تمام بازی گوشهای مجرم بدون جرم ؛ تمام نشده بود ؛ که یک مرتبه یک نگاه معنی داری به من انداخت و بعد از یک مکثی به چهره من ؛ دفتر رو روی دفترهای بررسی شده قرار داد . بعد ش ؛نفس راحتی کشیدم ؛ نه برای خودم بلکه برای رها شدن مجرمین بدون جرم خیالم راحت شد ؛ چون نه جرات گفتن اینکه دفتر مال بنده است رو داشتم و نه دل ادامه ی توبیخ شدن بچه های بازیگو ی گوش بی گناه رو ؛ تا اینکه بالاخره ختم به خیر شد
من از شروع مدارس خیلی خوشحالم . فقط بچه های درسشون بده از مدرسه بدشون میاد من یه سال یه دوست همکلاسی به نام الناز دارم وازاینکه چند روز دیگه تومدرسه میتونم ببینمش خیلی خوشحالم
خیلی خوب بود دمتون گرم
مخصوصا آهنگه عجب نوستالژی ای داره 🙂
امسال سال اخریه که تو این مدرسم با خودم شرط بستم اینقدر معلما رو اذیت کنم و متلک بپرونم که نگو وای که چه حالی میده خیلی دوست دارم مدرسه شروع بشه ولی میترسم وسطش به غلط کردن بیوفتم فقط دعا کنید که معلم ادبیاتمون همونی بشه که من میخوام اوفففففففف اینقدر بهش متلک میپرونم که نگو هلههههه بیاااااا بزار شروع بشه فق باید خودمو واسه جواب هایی که به دفتر بدم اماده کنم به اونی هم که این پیام رو میخونه و دانش اموزه توصیه میکنم که به معلمش به اندازه کافی متلک بپرونه وگرنه ۱۰سال دیگه که پیر شد حصرت چنین روز هایی رو بخوره که چرا تو مدرسه خرابکاری نکرد بعد هم عقده ای میشه بعدش ”””””’خوب سلامت باشسد بوس بوس بای
عالی بووووووووووووووووووووووووووووووود………
با خوندن هرکدومش یبار گفتم:وااااای آره یادش بخیر..
دمتون چله تابستون..همیشه موفق باشید..
یاعلی..
امروز۱۵شهریوره ۱۳۹۴
منم دلم واسه مدرسه تنگ شده
میرم ششم
حالا بزا وسطای سال به غلط کردن میوفتم که کاشکی اصن دلم تنگ نمیشد….
ولی خب بخپای نخوای اولاش خوبع
خخخخ دمت گووووولی فردا می رم مدرسه واس بچه ها می گم داغ دلشونو تازه می کنم . من که خودم تابستونو کلی کلاس رفتم زیاد نفهمیدم تو تابستون بودم ولی گذشته هارو تااازه کردی
دلم واسه مدرسه تنگ شد البته زیادم از دوران مدرسه ام نگذشته اخه ترم اولیم شنبه کلاسام شروع میشه
به جا دلداری دادن اخه
بابا بی انصافاااااااااااا
حداقل مدرسه نمیرید روحیه ی ما رو نپکونین!!!!!!!!!!!!!
ما هم روح داریم !!! شور داریم !!!
نشاط داریم !!
منم میخوام مث شما زندگی کنم !!!!!
جرمه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!
یکی به من بگه !!!
مسئولین پاسخگو باشن !!!
جرمه عایا؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اااااااااااااااااا..جمله اخر داغونم کرررررررد..اهه اهه اهه
آخه من امسال دقیقا تو همین حس و حال یهو مدرسم عوض شد و تابستونم ۲ ماه رفتم مدرسه.خدارو شکر ۱ سال بعد همه اینا تمومه
داداش علی از الان داری تابستونه مارو خراب میکنی ؟؟؟چرا اخه؟؟؟
خخ عالی بود مرسی
از الان 😀
هعی خدا……آدم هم دلش میخواد،هم نمیخواد!!!
بخصوص ما که نزدیک کنکوریممم…. بابا هیچی از تابستون نفهمیدیم،چه خبره اخه….چه زود میگذره!!!!
متنای قشنگی بود علی آقا، قشنگی که داغ دلمونو تازه کرد و البته یادآوری که خوابیدن تا ساعت ۱۲،۱۱ظهر تعطیله، پاشید جمع کنید که روزهای سختی در پیش داریممم 🙁
زنده باشی علی آقا…
💡
عالـــــــ ــــــــــــــی بـــــــووووووود :*
من ته دلم اصن یه جوری شد با این جملات ، یادش بخیـــــــر
دلمون برای هم کلاســـــــی ها تنگ شدهـــــــ . . .
تازه چهار ماه از جداشدنم از مدرسه گذشته ( ترم اولی )
قدر لحظه هاتونو بدونید من که تا اونجا که شد لذت بردم از بودن تو مدرسه و بودن با هم کلاسی ها
من روز اول دبستان میرفتم پیش بچه هایی ک گریه میکردن ارومشون میکردم!!!
دلم تنگ شده واسه اردو ها واسه زنگای ورزش واسه تخته
پاک کردن با دستمال ک خیسه خیسه و کثیفتر میکنه تخته رو.واسه روز معلم که هرکلاسی سعی میکنه از بقیه بهتر جشن بگیره.دلم واسه معلما تنگ شده…واسه زنگای فوق که انگار زمان اصن نمیگذشت…
آخی واقعا یادش بخیر.ولی اگه فک کنم برگردیم به همون روزا مدیرومعاون از دست من یکی که خداییش کفری میشدن.یادم میاد همیشه کارم بود از یکی از معلما وحشتناک متنفر بودم.میپاییدم وقتی که زنگ تفریح میخورد و اون میخاست بره تو دستشویی دستاشوبشوره جلدی میرفتم کنتر آبو میبستم.آخرش دیگه دید ضایه هس انتقالی گرف رف تو یه مدرسه دیگه!
وااااااااااااااااای عالی بودش
دلم واسه دبستان تنگ شده چه روزایی بودش بخدا
قدر لحظه های دبستانتونو بدونید
مرسی بخاطر پیامای عالیتون
عالی بود
گریم منو گرفت ولمم نمیکنه
دلم واسه دبستان تنگ شده
ای کاش مدرسه ها شروع میشد ولی خبری از کارنامه و امتحان نبود ایکاششششششششششششششش
۳لام. خوب ه۳تید؟علی آقاعهد نه احد .می خوا۳تم بگم عالی بود منو بردبه اون روزاآخه من همیشه عاشق مدر۳ه بودم .تاحدی که اگه تعظیل میشد من خیلی ناراحت می شدم .من تازه از دانشگاه فارغ التحضیل شدم دلم برای در۳ خوندن مخضوضا وا۳ه مدر۳ه یه ذره شده بچه هاقدر مدر۳ه ومعلماوپشت نیمکت نشتن های مدر۳ه روبدونید.من وقتی مدر۳ه میرفتم دقیقا همینارو معلما به مامیگفتن اون موقع نمیفهمیدیم چی میگن حالا میفهمم یعنی چی ………………………….!!!!!!!
فقط میگم یادش بخیر
salam mer30
عالی بود منم سوم دبیرستانم و کاری کرد م که معلم حسابان تا میاد تو کلاس اول از من قول میگیره که کلاسو به هم نزنم بعد درس میده.یه بار خواستم اذیتش کنم بهش گفتم اقا من خودمو تضمین نمیکنم بنده خدا ۳۵ دقیقه داشت منو نصیحت میکرد نمیدونید که من چه اتیش پاره ای هستم؟؟؟؟؟؟
akh goftiiiiii
yadesh bekheeeeeyr
منم ۳ دبیرستانم انقد تو مدرسه شیطونی میکنیم که نگو البته امسال مدیرمون سرطان گرفته براش دعا کنین خوب بشه خعلی دلم گرفته دلم میخواد همه بفهمن پول سلامتی نمیشه اونایی که فک میکنن همهچی دارن باید بفهمن سلامتیشون از همه دارایشون با ارزشتره مواظب خودتون و سلامتیتون باشین و یادتون نره برا مدیر مدرسه ما هم دعا کنن
سلام.به نظر من این خاطره ها مخصوص بچه های متولد نهایتش تا ۶۷ .. از اون به بعد دیگه بچه ها سوسول بار اومدن امکانات بیشتر شد.. دیگه مداد سوسماری جاشونو به مدادای با کلاستر دادن ویا هرچیز دیگه درسو مدرسه رو براشون راحت تر کرد.آخ که من چی میکشیدم از دست این دفترای کاهی.. راستی یادتونه اون موقع ها چقدر زمستوناش برف می اومد آی کیف میکردیما هول بودیم که زودتر زنگ تفریح بخوره بریم برف بازی.وای به اون روزی که کفشامون سوراخ بود آب میرفت تمام جورابمونو خیس میکرد..وای که دلم تنگه برا اون روزا دیگه ادامه نمیدم.
مرسی خیلی قشنگ بود
تو رو خدا واسه کنکوری ها خیلی دعا کنید
دعا کنید دانشگاه دولتی قبول بشم……اگه دعام میکنید لایک کنید؟؟؟؟؟؟
خیلی مطالب زیبایی بود.واقعا حرف دل منو زدی.اما در ادامه این که بدترین جمله چیه،این که حالا کتابا رو ببندید بذارید توی کیف و بلند شه خانم…..
اخه برادر من چرا دااغ مارو تازه میکنی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ولی متن هایت حرف ندا………….
این پستت خیلییی خوب بود…
بعضیاش انقدر برام واقعی بود…. ک کلی دلم گرفت….
عجب دورانی بودا….
جلد گرفتن کتابم ک معضلی بود…زمانه ما این کار چ سخت بود… با نایلونای مشمایی…. براامروزیا با چسب جلد میکنن… انقدم باحاله 😀
البته کارایی جلد مشمایی خیلی بیشتر بود… یادمه هروقت سره کلاس چسب لازم داشتم سریع ی کتاب و باز میکردم از چسبای جلد اون در میاوردم… بعدشم ترسه اینکه مامان نفهمه 😀
دوروزه که اسم مدرسه رفتن رو مغزم شنیده یه سردردی اومده سراغم که نگو.حالا هی بهش میگم که بابامنکه نمیخام درس بخونم ناراحت نباش ولی کو گوش شنوا . . .
مرسی دل انگیز همشون قشنگ بود …
باز آمد بوی ماه مدرسه *** بوی بازی های راه مدرسه
بوی ماه مهر ماه مهربان *** بوی خورشید پگاه مدرسه
از میان کوچه های خستگی *** می گریزم در پناه مدرسه
باز می بینم ز شوق بچه ها *** اشتیاقی در نگاه مدرسه
زنگ تفریح و هیاهوی نشاط *** خنده های قاه قاه مدرسه
باز بوی باغ را خواهم شنید *** از سرود صبحگاه مدرسه
روز اول لاله ای خواهم کشید *** سرخ بر تخته سیاه مدرسه
کاش میشد زندگی رو به عقب برگردوند
هنوز ۴ماه نشده که از میز و نیمکت و حال و هوای مدرسه دور شدم(ترم اولیم) ولی دلم تنگ شده
یادش بخیر ساعت برنارد ، کاش یدونه از اون ساعتا داشتم برمیگشتم به ۵سال پیش
بی دغدغه ، بی آمپاس
عاغا اتفاااااااااااااااااااااااقااااااااا من اصلا دلم برا مدرسه تنگ نشده.ایییییییییییش خیلی کیف داشت ناظما واسه یه ذره ابرو اذیتت میکردن؟یا معلما هم که قربونشون برم امتحان نمیگرفتن که!!!انتقام میگرفتن.نچ عاغا جان.من که اصلا دلم تنگ نشده….دانشگاه رو عشقهههههههههههههه
عالی بوددددددددددددددددددددددددددددد
سلام واقعا عالی بود رفتم تو حس و حال مدرسه.کاش هنوز بچه بودیم
کاش کاش کاش برمیگشتم به دوران مدرسه مخصوصا سوم راهنمایی و اول دبیرستان.یادش بخیر چه بی دغدغه بودم ولی حالا….
خعلی خوب بودن علی جون..دمت جیلیز و بیلیز
داداااشی من پیشواز اکسیژن میخوام!
نیومده 🙁
بچه ها، صبر کنید، ترم ۴ دانشگاهم
مدرسه ….
عجب دوران شیرینی…
دانشگاه فقط زیراب زنی
تهمت
دعوا
اما اون زمان همش شیرین بود
(نا شکری نکنم، بعضیا هم تو دانشگاه ماهن…)
علی دمت گرم. واقعا رفتم به دوران مدرسه.واااااااااای چه دلم گرفت:(
خییییییلی عالی بود… واقعا رفتم اون دوران…من دبستانو از همه بیشتر دوست داشتم…. یادش بخیر … چ دورانی بود… منم میخوام برگردمممممم
مرسی علی جون
😡
الان بهترین دوران رو دارم که پسرم رو برای امادگی دارم میبیرم مدرسه واقعا حس خوبی بهم دست میده
یادش بخیر چه دوران بودی مخصوص این جمله: همیشه تو مدرسه عادت داشتم همکلاسی هامو بشمرم
تا ببینم کدوم پاراگراف برای خوندن به من می فته
وقتی جملاتون میخوندم کلی به خودم میخندیدم
عالی بود مرسی
امروز رفتم پیش دانشگاهی ولی هنوزم همون حس بچه ابتدایی رو دارم 🙂
دلم جوونه دیگه چه کنم؟ 😆
man delam bad tor haaye madrese karde .dost daram bargardam roye hamon nimkata beshinam.hazeram kole zendegimo bedam bargardam hamon doran.
واقعا عالی بود خسته نباشی
علی جون برا من اهنگش چرا پخش نشد عایا؟؟؟
نمیدونم 🙁
ااا اق مدیر من اهنگشو میخوااااااام چی؟؟؟
http://3ali3.com/wp-content/uploads/2013/09/mehr.wav
این لینکه دانلودشه 😉
واای چه عاالی بود چه قشنگ!! مرسی مهندس
براش عشق سنج بگیر و بهش نشون بده عاشقشی
واقعا قشنگ و وصف حال من بود…..ولی واقعا دوران مدرسه چیز دیگه ای بود…با بعضیاش واقعا دلم گرفت….مرسی داداش علی…
😉
یه عمر آرزو کردم زمان زودتر بگذره و از شر مدرسه راحت بشم و وارد دانشگاه بشم اما الان تازه دارم میفهمم چه روزای خوبی و از دست دادم.با تمام وجود دلم میخواد برگردم دورانی که هیچ مشکلی نداشتم اما حیف…علی آقا دستت درد نکنه.
😉
همه اش در مورد من صدق میکنه….
ولی دستت درد نکنه…دلمون اون وقتا رو میخواد..
حالم بد شد! من امسال رو به خاطر کنکور غیرحضوری گرفتم ولی خیلی پشیمون شدم. دلم مدرسه میخواد
ههههههههههههییییییییییییییییی.کاش منم هنوز بچه مدرسه ای بودم ومیرفتم مدرسه.یادش بخیر چقدر خوش میگذشت.کسایی که میرن مدرسه قدر این روزاشونو بدونن که اگه بگذره حسرتشو میخورن مثل من،الان میرم دانشگاه،حالم اساسی گرفته است.دستت درد نکنه علی جون،خسته نباشی
فدات
معرکه بود کلی خندیدم واقعامر۳۳۳۳۰ آخه امسال اولین سالیه که بعد ۱۲سال اول مهر خونه ام
دلم تنگه واسه مدرسه.دلم تنگه واسه اون لیوان ابی که فلوت داشت.هی ……..دلم واسه بچه گی هام تنگ شده. واسه سوال معلم…واسه مشق شب…….چه زود تموم شدن……………….کاش میشد برگردم به دوران بچه گی……….کاش میشد
خیلی عالی بود
اتفاقا دوره دبیرستانه من خیلی زود تموم شد،اصن نفهمیدم چی شد،هیچی دوره دبیرستان و شیطنتاش نمیشه،خیلی حال میکردیم با بچه ها…یادش بخیر
ای خدااااااااااااااااااااااا ….
علی آقا داغ دلم تازه شد! فردا مدرسه هاس!اه اه اه
ولی خدایی این چیه گذاشتی رو سایت؟! ساعت ۱نصفه شبه .دیدم درباره اهنگ ی چیزایی نوشتی ولی گفتم چون با گوشی اومدم طبق معمول واسم نمیخونه دیگه! از خوش شانسی(!) من یه دفعه شروع کرد به خوندن! همه رو بیدار کرد!مثلا فردا یابد صبح پاشم بدم مدرسه ها ولی اینجام!
😀
خوش بگذره !
یادش بخیر یکی از استرس های زمان مدرسه این بود که
زنگ ورزشمون چه روزیه و چه ساعتی ؟!!
افتادن زنگ ورزش اونم دو زنگ آخر پنجشنبه
از انتصاب به عنوان مدیر کل شرکت مایکروسافت هم بالاتر بود 🙂
.
دلم میخواد بازم برم اول ابتدایی بابام برام کیف بخره مامانم ببرتم مدرسه خواهرام بهم دیکته بگن یه دونه داداشمم بشینیم نقشه بکشیم که چه جوری فردا مدرسه نریم
.
.
.
اما افسوس که دیگه نمیشه به مدرسه رفت
دیگه بابا نمیتونه از زیر خاک کیف بخره
مامان با پا دردش نمیتونه جایی باهام بیاد
خواهرا ازدواج کردن ورفتن
داداشم ازدواج کرد و رفت
آخرشم من موندم و تنهایی
hoom مرسی فدای اون دل پاک شما بشم با این متن زیبایی که نوشتی گریه م گرفت امیدوارم هیژوقت تنها نشی البته تو تنها نیستی ما همراهتیم
عاشق مدرسه ی نمونه استادمطهری ام.سلامتی همه ی بچه های ریاضی.ایول بازم مدرسه.اج جووووووووووووووووووووووووووون
یعنی هیچ کس مدرسه رو دوست نداره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ واقعا به اینده ی کشورر امیدورشدم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
یادش بخیر……
اون موقع ها من و دوست جونم با هم مشق می نوشتیم
من دستم تندتر بود و اون همش عقب می موند
بعدش با کلی التماس بهم میگفت صبر کنم تا بهم برسه و بقیه شو با هم بنویسیم….چه روزاییییییییی!!
حیف زود گذشت!!!!!!
مرسی علی حسینی
خواهش میکنم 😡
عالی بود مثل همیشه مرسی علی اقا خسته نباشید
من از این یکی خیلی خوشم اومد:
ﺟﺎ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﺯ ﻫﻤﯿﻦ ﺗﺮﯾﺒﻮﻥ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﺩﺳﺘﻪ ﺍﺯ ﺩﺧﺘﺮﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺳﺒﺖ ﺑﺎﺯﮔﺸﺎیی ﻣﺪﺍﺭﺱ
ﺑﺎﺱ ﺑﺬﺍﺭﻥ ﺍﺑﺮﻭ ﻫﺎﺷﻮﻥ ﭘُﺮﺷﻪ ﺗﺴﻠﯿﺖ ﻋﺮﺽ ﻧﻤﺎﯾﻢ ،
ﻣﺼﯿﺒﺖ ﮐﻤﺮ ﺷﮑﻨﯿﻪ!
چقد میخواییم بخندیم!!!!!!!!!!
😀 😉
وااای داش علی خیلللللی توپ و بروزی ….
خوش به حال خودم تموم کردم این دوران رو
ولی دلم میخواد برم کلاس اول:(( چیکار کنم؟
اونموقع این همه واسه ما کلا نمیگذاشتن که الان میزارن:) خدا شانس بده ولی دانشگاه شده سوهان روح من التماس دعا
عالی بود
صد دانه یاقوت دسته به دسته با نظم وترتیب یک جا نشسته
کج و واج نوشتن .شکلک کشیدن مداد سوسمار. .وایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
من میخوام برم کلاس اول
علی جون با این آهنگ دیگه گریم گرفت 😐
🙁
سلام علی جان . الان ۵ ترم از دانشگاه میگذره و با اون روزا زمین تا آسمون تغییر کرده . دلم روزای مدرسه رو خواسته … آخ خدا یادش بخیر چه دورانی بود . مرسی علی جان . موفق باشید همگی
🙂
وای خدا منم دلم مدرسه میخوااااااااااااد…دانشگاهو دوس ندارم 🙁
منم دلم دانشگاه میخواد مدرسه دوست ندارم بیا جامونو باهم عوض کنیم!!!
کاش میشداا منم دانشگاه دوست داااارم!!!
خسته نباشید.خوب بود
هییییییییییییییییییییییی… دوباره مدرسه و گیرا شوروع شده هییییییییییی بابا
واقعا عالی بود مخصوصا آهنگش که….ممنون
خیلی عالیییییییییییییی بود………..ممنون
khoda begam chi kar2n nakone??
zede hal mizaaninaaaaaaa
daste shoma adrd nakone chera zahmat kehsidi am k razi naboodim:(
عالی بود دستون دردنکنه همش حقیقته
واااای حالم یه طوری شد…علی مرسی واقعا پست عالی بود…دستت مرسی!!!
نمیخوام تابستون تموم شه………:-(
راستی فردا باید یه مدرسه جدید برم و دور از دوستام….
ایشالا که امسالم بهتون خوش میگذره 😉
:(علی داشتیم!؟!؟!؟!؟ 🙁
😉
khobe
علـــــــی؟؟؟دس نزار رو دلم ک خونه….:-( 🙁 🙁 خــــــدا از فردا شرو میشــه ک…دقت کردین تابستونا مث برقو باد میگذره آدم نمیفهمه چی شـــد؟؟؟؟؟حالا بیا این ۹ مــاه مگه میگذره؟؟آدمو تا جنون میکشه تا تموم ش:-D :-Dوالا بقرآن..!
😀