داستان کوتاه و تامل برانگیز پنجره ای در بیمارستان
ورود به آرشیو داستان کوتاه
در بیمارستانی، دو بیمار در یک اتاق بستری بودند. یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعد از ظهر یک ساعت روی تختش که کنار تنها پنجره اتاق بود بنشیند ولی بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد و همیشه پشت به هم اتاقیش روی تخت بخوابد.
.
دنباله ی این داستان در ادامــه مطلب