سلام دوستان گرامی ، خوشحالم که سه علی سه رو واسه بازدید انتخاب کردید ;) امیدوارم لحظات خوبی رو باهم داشته باشیم :)
دانلود رمان بسیار زیبای عالیه
عالیه برای مدتی به منزل عمه اش می رود ، در مهمانی که عمه اش گرفته بود با همکاران قدیمی عمه اش آشنا می شود ، ندیمه خانم یکی از دوستان عمه اش در مورد برادر زاده اش هدایت صحبت میکند و به هم خوردن نامزدی اش با دختری به نام عسل .
ندیمه خانم معتقد بود هدایت قلبش از سنگ است که حاضر نشده به خاطر عسل نامزدش از گل و گیاه هایش دل بکند و میگفت او باید به جای گیاه شناسی رشته ی سنگ شناسی میخواند تا به قلب سنگش بیاید .
عالیه بعد از اشنایی با دوستان عمه اش و فهمیدن تمایل او برای ماندن تصمیم میگیرد تا در شهری که عمه اش زندگی میکرد بماند و از بازگشت به تهران منصرف می شود و به همین منظور دنبال کار میگشت .
ندیمه خانم مهمانی ای گرفت و عالیه و عمه اش را هم دعوت کرد . بعد از زده شدن زنگ عالیه برای باز کردن در رفت و هدایت را برای اولین بار دید ، آن روز عالیه به این نتیجه رسید که او واقعا قلبش از سنگ است .. …
.
دانلود رمان عالیه در ادامه مطلب
ادامه ی مطلب رو دنبال کن …
دانلود رمان زیبای دزیره نوشته آنه ماری سلینکو
مترجم : مهدی علوی
.
دختر حریر فروش مارسی
شنیده ام که هر زنی با داشتن ظاهری آراسته ، نه تنها مورد توجه مردان خواهد بود ، بلکه به خواسته های خود نیز دست خواهد یافت ؛ پس من نیز از این شیوه را به کار خواهم گرفت . خود می دانم بزرگ شده ام اما هنوز هم این رشد جسمانی نمود چندانی ندارد و از این رو با تجدید نظر در وضع ظاهری و لباس پوشیدنم نه تنها رشد و بلوغ خود را نمایان خواهم ساخت ، بلکه بدان نمود و جلوه بیشتری خواهم بخشید
اما اگر پسرم شیفته دختری از طبقه متوسط شد چه ؟ به این فکر کرده اید مادر ؟
.
دانلود این رمان زیبا در ادامه مطلب
ادامه ی مطلب رو دنبال کن …
دانلود رمان زیبای من و آرش و خاطراتمان نوشته فهیمه نادری فرد
دوباره عصبی شدم هیچ وقت به خانواده م فکر نمی کردم و این اذیت کردن دیگران هم به این خاطر بود که بتونم اونا رو فراموش کنم یک گوشه نشستم و سرمو کردم توی لاک خودم و باز دوباره به یاد مادرم افتادم زنی که با تموم خودخواهی های پدر کنار می اومد و با تمام ناراحتی هایی که می کشید برای دلخوشی من که تنها فرزندش بودم تحمل می کرد و دم بر نمی اورد چقدر مادرم مظلوم بود و مظلوم مرد بابا اونو دق داد مامان می دونست که بابا خارج از این خونه ویلاییش که برای ما ساخته خونه ی دیگه و خانواده ی دیگه ای هم داره ولی مثل همیشه آروم و صبور بود وقتی به لحظه مرگش فکر می کنم که چطور روی تخت دراز کشیده بود و بهم اصرار می کرد بعد از مرگش احترام پدرمو داشته باشم دلم خون می شه چقدر چشمای پاکش زلال و شفاف بود و من چقدر محتاجش بودم
.
دانلود این رمان زیبا در ادامه مطلب
ادامه ی مطلب رو دنبال کن …
دانلود رمان فرشته های لعنت شده نوشته پگاه بختیاری
نیک یک پسر آمریکاالاصل بود که بیست و دو سال بیشتر نداشت.قدش یک متر و هشتاد سانتی متر بود و اندام ورزیده و پوست برنزه ای داشت و درست عین پدرش زمینه ی چشم و مویش مشکی بود که خیلی هم جذابش می کرد. او شش ماه پیش از این که با جیران آشنا شده بود،آن هم در بیمارستانی که بانو بستری بود و آن دو برای اولین بار یکدیگر را در سالن انتظار بیمارستان ملاقات کردند و این آشنایی کوتاه به این نامزدی طولانی و دوست داشتنی منجر شد.در حقیقت نیک تنها دلخوشی جیران شده بود چرا که بیماری بانو و نیز نداشتن وضع مالی مناسب عرصه را برایش تنگ کرده بود و حالا این نیک بود که با جملات مثبت، نگاه های دلسوز و ابراز علاقه های صمیمانه اش، سورپرایز زندگی کوچکش شده بود.
.
دانلود رمان در ادامه مطلب
ادامه ی مطلب رو دنبال کن …