دانلود رمان زیبای دزیره نوشته آنه ماری سلینکو
برای مشاهده آرشیو رمان ها کلیک کنید
مترجم : مهدی علوی
.
اما اگر پسرم شیفته دختری از طبقه متوسط شد چه ؟ به این فکر کرده اید مادر ؟
.
.
اما اگر پسرم شیفته دختری از طبقه متوسط شد چه ؟ به این فکر کرده اید مادر ؟
.
دوباره عصبی شدم هیچ وقت به خانواده م فکر نمی کردم و این اذیت کردن دیگران هم به این خاطر بود که بتونم اونا رو فراموش کنم یک گوشه نشستم و سرمو کردم توی لاک خودم و باز دوباره به یاد مادرم افتادم زنی که با تموم خودخواهی های پدر کنار می اومد و با تمام ناراحتی هایی که می کشید برای دلخوشی من که تنها فرزندش بودم تحمل می کرد و دم بر نمی اورد چقدر مادرم مظلوم بود و مظلوم مرد بابا اونو دق داد مامان می دونست که بابا خارج از این خونه ویلاییش که برای ما ساخته خونه ی دیگه و خانواده ی دیگه ای هم داره ولی مثل همیشه آروم و صبور بود وقتی به لحظه مرگش فکر می کنم که چطور روی تخت دراز کشیده بود و بهم اصرار می کرد بعد از مرگش احترام پدرمو داشته باشم دلم خون می شه چقدر چشمای پاکش زلال و شفاف بود و من چقدر محتاجش بودم
.
نیک یک پسر آمریکاالاصل بود که بیست و دو سال بیشتر نداشت.قدش یک متر و هشتاد سانتی متر بود و اندام ورزیده و پوست برنزه ای داشت و درست عین پدرش زمینه ی چشم و مویش مشکی بود که خیلی هم جذابش می کرد. او شش ماه پیش از این که با جیران آشنا شده بود،آن هم در بیمارستانی که بانو بستری بود و آن دو برای اولین بار یکدیگر را در سالن انتظار بیمارستان ملاقات کردند و این آشنایی کوتاه به این نامزدی طولانی و دوست داشتنی منجر شد.در حقیقت نیک تنها دلخوشی جیران شده بود چرا که بیماری بانو و نیز نداشتن وضع مالی مناسب عرصه را برایش تنگ کرده بود و حالا این نیک بود که با جملات مثبت، نگاه های دلسوز و ابراز علاقه های صمیمانه اش، سورپرایز زندگی کوچکش شده بود.
.