شهرزاد کلمه و آخرین سطرها
مطالب ادبی
زمین راه می رود و شکل های تازه ای هم دور آن چرخ می خورند، شکلهایی آنقدر نزدیک که زمان لمس حس را در ما از اتفاق پر می کند و گاه آنقدر دور، که خواب یا ناشناخته ها، بیداری ما را تا کشف و تعبیر نشانه های لال می کشاند. روی این دایره دریا تا نبض ادامه های دور پیداست. همیشه دریا حرف های بسیاری با جغرافیای خاک می زند. روی تن این جغرافیای چرخان، درخت متن سبزی ست شبیه سوال های عریان. عشق آنقدر پیداست که زیبایی چشم در چشم او پیراهن نیلوفری اش را پوشیده است تا هر روز نسیم از تن آب گذر کند. تا آدمی چهره اش را در چشمه حیات جستجو کند.