سلام دوستان گرامی ، خوشحالم که سه علی سه رو واسه بازدید انتخاب کردید ;) امیدوارم لحظات خوبی رو باهم داشته باشیم :)
خانه / آرشیو برچسب: نوشته های عمیق (صفحه ی 3)

آرشیوهای برچسب : نوشته های عمیق

داستانک تامل برانگیز جواب آزمایش

داستان کوتاه خواندنی ” جواب آزمایش “

داستان عاشقانه

azmayesh

پس از کلی دردسر با پسر مورد علاقه‌ام ازدواج کردم. ما همدیگرو تا حد مرگ دوست داشتیم. سالای اول زندگیمون خیلی خوب بود. اما چند سال که گذشت کمبود بچه رو به وضوح حس می‌کردیم. می‌دونستیم بچه‌دار نمی‌شیم، ولی نمی‌دونستیم که مشکل از کدوم یکی از ماست. اولاش نمی‌خواستیم بدونیم. با خودمون می‌گفتیم عشقمون واسه یه زندگی رویایی کافیه، بچه می‌خوایم چی کار؟ اما در واقع خودمونو گول می‌زدیم. هم من هم اون، چون هر دومون عاشق بچه بودیم. تا اینکه یه روز علی نشست روبروی من و گفت: «اگه مشکل از من باشه، تو چی کار می‌کنی؟»

ادامه ی مطلب رو دنبال کن …

داستان های کوتاه قشنگ در زمینه اخلاق و رفتار

دو داستان کوتاه خواندنی با مضمون اخلاق و رفتار

داستان پندآموز

d-ziba

اردوی مدرسه با اتوبوس
مدرسه‌ای دانش‌آموزان را با اتوبوس به اردو می‌برد. در مسیر حرکت، اتوبوس به یک تونل نزدیک می‌شود که نرسیده به آن تابلویی با این مضمون دیده می‌شود: «حداکثر ارتفاع سه متر»
ارتفاع اتوبوس هم سه متر بود ولی چون راننده قبلا این مسیر را آمده بود با کمال اطمینان وارد تونل می‌شود اما سقف اتوبوس به سقف تونل کشیده می‌شود و پس از به وجود آمده صدایی وحشتناک در اواسط تونل توقف می‌کند.

ادامه ی مطلب رو دنبال کن …

من مستحق آرامشم

سری جدید متون زیبا با مضمون ” زندگی زیباست “

انرژی مثبت

aramesh (1)

سجده کن …
بطری وقتی پر است
و می‌خواهی خالی اش کنی, خمش می‌کنی
هر چه خم شود خالی تر می‌شود,
اگر کاملا رو به زمین گرفته شود, سریع تر خالی می‌شود
دل آدم هم همین طور است،
گاهی وقت‌ها پر می‌شود از غم، از غصه،
آن هم به خاطر حرف‌های دیگران؛ طعنه‌های دیگران ، …
قرآن می‌گوید:
هر گاه دلت پر شد از غم و غصه ها ؛ خم شو و به خاک بیفت
سجده کن؛ ذکر خدا بگو ;
این موجب می‌شود تو خالی شوی تخلیه شوی سبک شوی؛
این نسخه‌ای است که خداوند برای پیامبرش پیچیده است:
ما قطعا می‌دانیم اطلاع داریم، دلت می‌گیرد، به خاطر حرف‌هایی که می‌زنند؛
سر به سجده بگذار و خدا را تسبیح کن

ادامه ی مطلب رو دنبال کن …

زندگی را باید اینگونه چشید

زندگی را باید اینگونه چشید

انرژی مثبت

shamdooni

گمان می کنم هر آدمی باید پشت پنجره ی اتاقش، یک گلدان گل شمعدانی داشته باشد، شمعدانی های سرخ و صورتی که هربار گلهایش خشک می شود و دوباره گل می دهد، یادش بیفتد که روزهای درد هم به پایان می رسند!
هر آدمی باید برای خودش یک حیوان خانگی کوچک داشته باشد، تا گاه گاهی بنشیند و زل بزند به غذا خوردنش، تا یادش نرود، زندگی، خارج از جهان خاکستری آدمهای این روزها هم، جریان دارد، کمی آرام تر، بی دغدغه تر و صمیمی تر!

ادامه ی مطلب رو دنبال کن …

بازیگر خوب صحنه ی زندگی خود باشیم

بازیگر خوب صحنه ی زندگی خود باشیم

انرژی مثبت

ze (1)

بعضی آدم‌ها ناخواسته همیشه متهم‌اند…!
به خاطر :
سکوت‌شان ، کاری به کار کسی نداشتن‌شان ، خلوت‌شان ،
اتاق‌شان ، استراحت‌شان ، روی پای خود ایستادن‌شان ، دوست داشتنشان !
گویی جان میدهند برای اتهام بستن
و از همه بدتر این‌ که :
زود فراموش می شود خوبی هایشان …
(اما همیشه خوب باشین ؛ یکی هست که همشون رو میبینه و هیچوقت فراموش نمیکنه)

ادامه ی مطلب رو دنبال کن …

عاشقانه های یک نوجوان یازده ساله

متن بسیار زیبا از عاشقانه های پسرک ۱۱ ساله

داستان عاشقانه

sad teenager portrait close up

من ؟
من عاشق خودش بودم و کل خانواده‌اش . لعنتی‌های دوست‌داشتنی ، همه‌شان زیبا و خوش‌تیپ و شیک‌پوش . به خانه ما که می‌آمدند ، حالم عوض می‌شد. نه که عاشق باشم نه ، بچه ده یازده ساله از عشق چه می‌فهمد ؟ فقط مثلا یادم هست یک بار مدادرنگی بیست و چهار رنگی را که دوست پدرم از آلمان برای سال تحصیلیم آورده‌ بود نوی نو نگه داشتم تا عید که اینها آمدند و هدیه کردم به او. که جا گذاشت و برگشت به شهر قشنگ خودشان… یک بار هم کفشهای پدرش را در راه پله پشت‌بام پنهان کردم تا دیرتر بروند و دخترک بتواند کارتون – فکر کنم – نِل را تا انتها ببیند.

ادامه ی مطلب رو دنبال کن …

مبادا زندگی را دست نخورده برای مرگ بگذاری

مبادا زندگی را دست نخورده برای مرگ بگذاری

انرژی مثبت

z8 (1)

تو عزیزِ خدایی !
و آرزوی کسی در این دنـیا
که هـر روز صبح به شوقِ دیدن تو چشم هایش را باز می کند !
هر روز صبح خندان تر باش !
آرام تر؛
مهربان تـر؛
بخشنده تر؛
صبورتر؛
باگذشت تر ..!
حواست به نگاه خدا باشد
که چش‍مش به زیباتر شدن و لـایق تر شدن توست !
صبح یعنی لبخند …
لبخند یعنی تو …
تو یعنی اوج خلقت …

ادامه ی مطلب رو دنبال کن …

داستان کوتاه اشک پدر

داستانک زیبای اشک پدر

داستان کوتاه

pedaar

هر وقت پدرم این ترانه را می خواند که «وقتی بچه بودی، عادت داشتی روی دوشم بنشینی، پدر نردبان بچه هایش است…» دلم می گرفت و برای پدرم غصه می خوردم.

پدر به چشم پسرش، بزرگ ترین و قوی ترین مرد دنیا است. پدر من یک سرباز بود. او در زندگی اش هم مثل یک سرباز قوی و با اراده بود. او شخصیتی نیرومند داشت و سختی های روزگار موهایش را سفید کرده بود. از نوجوانی برای تامین زندگی خانواده اش دوندگی و کار و کسب درآمد را شروع کرد. همیشه تا دیر وقت کار می کرد، اما هرگز گله نمی کرد. علی رغم سختی هایی که در بیرون تحمل می کرد، در خانه همیشه چهره ای خندان داشت.
ادامه ی مطلب رو دنبال کن …

داستان تاثیرگذار شیشه زندگی

داستان کوتاه آموزنده “شیشه زندگی”

داستان پندآموز

falsafe

ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺑﺎ ﺑﺴﺘﻪ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﮐﻼﺱ ﺩﺭﺱ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎﺭ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺭﻭﺑﺮﻭﯼ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﮔﺬﺍﺷﺖ. ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻼﺱ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﮐﻠﻤﻪ ﺍﯼ ﯾﮏ ﺷﯿﺸﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺯ ﺩﺍﺧﻞ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﭘﺮ ﮐﺮﺩﻥ ﺁﻥ ﺑﺎ ﭼﻨﺪ ﺗﻮﭖ ﮔﻠﻒ ﮐﺮﺩ. ﺳﭙﺲ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﻇﺮﻑ ﭘﺮ ﺍﺳﺖ؟ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﺎﻥ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﮐﺮﺩﻧﺪ.

ادامه ی مطلب رو دنبال کن …

فقط یک روز زندگی کن

داستان شخصی که فقط یک روز زندگی کرد

داستان کوتاه

vaght

دو روز مانده به پایان جهان تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است، تقویمش پر شده بود و تنها دو روز، تنها دو روز خط نخورده باقی بود.
ادامه ی مطلب رو دنبال کن …

خرید فیلتر شکن قوی

خرید vpn برای ترید

خرید vpn با ip ثابت