نوشته مفهومی و تاثیرگذار “مجلس ترحیم”
مطالب جالب
آمدم مجلس ترحیم خودم
همه را می دیدم
همه آنهایی که نمی دانستم
عشق من در دلشان ناپیداست
واعظ از من می گفت،
از نجابت هایم
از همه خوبیها
و به خانم ها گفت:
اندکی آهسته
تا که مجلس بشود سنگین تر
راستی این همه اقوام و رفیق
من خجل از همه شان
من که یک عمر گمان می کردم
تنهایم
و نمی دانستم
.
من به اندازه یک مجلس ختم
دوستانی دارم
همه شان آمده اند
چه عزادار و غمین
من نشستم به کنار همه شان
و چه حالی بودم
همه از خوبی من می گفتند
حسرت رفتن ناهنگامم
خاطراتی از من
که پس از رفتن من ساخته اند
از رفاقت هایم
از صمیمیت دوران حیات
.
یک نفر گفت: چه انسان شریفی بودم
دیگری گفت فلک گلچین است
یک نفر هم می گفت:
“من و او چه صمیمی بودیم”
و عجیب است مرا
او سه سال است که با من قهر است
یک نفر ظرف گلابی آورد
و کتاب قرآن
که بخوانند کتاب
و ثوابش برسانند به من
گرچه برداشت رفیق
لای آن باز نکرد
و ثوابی که نیامد بر من
.
آن که صدبار به پشت سر من غیبت کرد
آمد آن گوشه نشست
من کنارش رفتم
اشک در چشم، عزادار و غمین
خوبی ام را می گفت
چه غریب است مرا
آن ملک آمد باز
آن عزیزی که به او گفتم من
فرصتی می خواهم
خبر آورد مرا
می توانی برگردی
مدتی باشی، در جمع عزیزان خودت
نوبت بعد، تو را خواهم برد
.
روح من رفت کنار منبر
و چه آرام به واعظ فهماند
اگر این جمع مرا می خواهند
فرصتی هست مرا و
می توانم برگردم
من نمی دانستم این همه قلب مرا می خواهند
باعث این همه غم خواهم شد
روح من طاقت این موج پر از گریه ندارد هرگز
زنده خواهم شد
باز واعظ آهسته بگفت
معذرت می خواهم
هه خبری تازه رسیده ست مرا
گوییا شادروان مرحوم
زنده هستند هنوز
.
خواهرم جیغ کشید و غش کرد
و برادر به شتاب
مضطرب، رفت که رفت
یک نفر گفت: که تکلیف مرا روشن کن
اگر او مرد، خبر فرمایید
سوگواری بکنیم
عهد ما نیست
به دیدار کسی، کو زنده است
دل او شاد کنیم
کار ما شادی مرحومان است
واعظ آمد پایین
مجلس از دوست تهی گشت عجیب
صحبت زنده شدن چون گردید
ذکر خوبی هایم
همه بر لب خشکید
.
ملک از من پرسید:
پاسُخت چیست؟ بگو؟
تو کنون می آیی؟
یا بدین جمع رفیقان خودت می مانی؟
چه سوال سختی؟
بودن و رفتن من در گرو پاسخ آن
زنده باشم بی دوست؟
مرده باشم با دوست؟
زنده باشم تنها
مرده در جمع رفیقان عزیز
من که در حیرتم از کرده ی این مردم نیز
کاش باور بکنیم
کاش بیدار شویم
خوب اندیشه کنیم
معنی واقعی امدن و رفتن چیست؟
کاش دلی شاد کنیم تا هنوز در بر ماست . . .
ممنون خیلی خوشم اومد
عاااااالی بود
خوب بود..خیلی،،،ی جورایی شرح حال این روزای هممون..
نمیدونم چراالان اینطوریه..
ولی مطمئنم آخرش همیشه مثل این شعره…
حرف دل بود..
دست شماوشاعرطلا..
Hooooooooooof awli bood khodaee
عالی بود
ممنون ارزش خوندن داشت
عاااالی بود.
سپاس.
پیکِ مرگ آمد شبی شوقِ جهانم را گرفت
تا به خود جنبیدم عزرائیل جانم را گرفت
سرنشین بنز آن دنیا شدم بی گفت و گو
مرگ در پس کوچه ی دنیا ژیانم را گرفت
رد شدم با پای لرزان از پُلِ تنگِ صراط
یک فرشته دستهای ناتوانم را گرفت
گفتم آن دنیا خودم مأمور دولت بوده ام!
اخم کرد و کارتهای سازمانم را گرفت
چونکه دانست آن جهان من گیر میدادم به خلق
گیر داد و حس و حال شادمانم را گرفت
بعد با اکراه ما را هم به داخل راه داد
اشتیاق زایدالوصفی امانم را گرفت
باغ سبزی دیدم و انواع نعمتها ولی
دیدن حور و پری تاب و توانم را گرفت
میگذشت ازدورحوری، گفتم “آی لاو یو، کامان”
دست هابیل آمدومحکم دهانم را گرفت
سعی کردم تا بنوشم جامی از جوی شراب
حضرت عیسی پرید و استکانم را گرفت
دیدم استخری پُر از حوری، پریدم توی آب
تا شدم نزدیک آنها کوسه رانم را گرفت
خواستم وارد شوم در حلقه ی اصحاب کهف
سگ پرید از قسمتِ پا استخوانم را گرفت
گفتم آخر ای خدا! این گیر دادنها به ما
لذتِ تفریح در باغِ جنانم را گرفت
پاسخ آمد: این سزای اوست که روی زمین
وقتِ عشق و حال ، حالِ بندگانم را گرفت…!
سلام آقای حسینی
مطلبتون خوب نبود
عـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــالی بود
سلام. خواهش 💡
خیلی خوب بود آقای حسینی
💡
معرکه بودمرسییییییییی آقای حسینی
میشه تست شخصیت شناسی… و یا مطالبی در رابطه با شخصیت شناسی متولدین ماه ها بزارین؟
سلام. از این دست مطالب داریم در سایت. ولی بازم براتون از این مطالب میذاریم. چشم
عالی بود