دو شعر زیبا از دفتر شعر زندگی خوابها اثر سهراب سپهری
ورود آرشیو اشعار سهراب سپهری
بی پاسخ
درتاریکی بی آغاز و پایان
دری در روشنی انتظارم رویید
خودم رادر پس در تنها نهادم
و به درون نهادم
اتاقی بی روزن تهی نگاهم را پر کرد
سایه ای در من فرود آمد
و همه شباهتم را در ناشناسی خود گم کرد
پس من کجا بودم ؟
شاید زندگی ام در جای گمشده ای نوسان داشت
و من انعکاسی بودم
که بی خودانه همه خلوت ها را به هم می زد
و در پایان همه رویاها درسایه بهتی فرو می رفت
من در پس در تنها مانده
…
بودم
همیشه خودم را در پس یک در تنها دیده ام
گویی وجودم در پای این در جا مانده بود
در گنگی آن ریشه داشت
آیا زندگی ام صدایی بی پاسخ نبود ؟
در اتاق بی روزن انعکاسی سرگردان بود
و من درتاریکی خوابم برده بود
در ته خوابم خودم را پیدا کردم
و این
هوشیاری خلوت خوابم را آلود
آیا این هوشیاری خطای تازه من بود ؟
در تاریکی بی آغاز و پایان
فکری در پس در تنها مانده بود
پس من کجا بودم ؟
حس کردم جایی به بیداری می رسم
همه وجودم رادر روشنی این بیداری تماشا کردم
آیامن سایهگمشده خطایی نبودم ؟
دراتاق
بی روزن
انعکاسی نوسان داشت
پس من کجا بودم ؟
درتاریکی بی آغاز و پایان
بهتی در پس در تنها مانده بود
.
.
.
باغی در صدا
در باغی رها شده بودم
نوری بیرنگ و سبک بر من می وزید
آیا من خود بدین باغ آمده بودم
و یا باغ اطراف مرا پر کرده بود ؟
هوای باغ از من می گذشت
اخ و برگش در وجودم م یلغزید
آیا این باغ
سایه روحی نبود
که لحظه ای بر مرداب زندگی خم شده بود ؟
ناگهان صدایی باغ را در خود جا داد
صدایی که به هیچ شباهت داشت
گویی عطری خودش را در آیینه تماشا می کرد
همیشه از روزنه ای نا پیدا
این صدا در تاریکی
زندگی ام رها شده بود
سر چشمه صدا گم بود
من ناگاه آمده بودم
خستگی در من نبود
راهی پیموده نشد
آیا پیش از این زندگی ام فضایی دیگر داشت ؟
ناگهان رنگی دمید
پیکری روی علفها افتاده بود
انشانی که شباهت دوری با خود داشت
باغ درته چشمانش بود
و جا
پای صدا همراه تپشهایش
زندگی اش آهسته بود
وجودش بی خبری شفافم را آشفته بود
وزشی برخاست
دریچه ای بر خیرگی ام گشود
روشنی تندی به باغ آمد
باغ می پژمرد
و من به درون دریچه رها می شدم
salam ali jan
aliiii boood.kolan 3ali3 khiliiii khubee.
بیگ لایک به سهراب وشما
خیلی عالی بود
وااااای من عاشق شعرای سهرابم
مرسی علی گله
عاشقتم داش علییییییییییییییییی
سلام.عرض ادب شعرهای سهراب پراز مضامین عرفانی و روحانیست که هرچقدر میخوانی احساس سبکبالی بیشتری به انسان دست میدهد طوری که انسان احساس میکند به خالش نزدیکتر است
روحش شاد
مریم
من عاااااااااااااااااشق سهرابم
اما نمیدونستم ای شکلیه
سهراب سپهری داستان میگفته در واقع اونم تخیلی…
شعر نو چیه دیگه
من دوس ندارم 🙁
فقط اشعار عاشقانه امروزی
مرسی علی جون مطالبت خیلی تک هستند
ممــــــــــــــــــــنون از اشعار سهراب خیلی خوشم میاد خصوصا حس امیزی ای که تو شعراش هست 🙂
سلام.مر۱۰+۱۰+۱۰ حال و هوامونو ادبیاتی کردی علی اقا. اگه از فروغ هم بزاری ممنونت میششششششششم…
چشم
چشمت بی بلا بزار دیگه منم میخوام
salaaaaaaaaaam khubiiiiiiiiinnn vaghan karet allliiieeee
سلووووووووووووووم داداش گلم!!!شبت عسلی!!!
بازم مث همیشه بی نظیر بود..مر۱۵+۱۵