اس ام اس های جدید و فانتزی اول مهر و بازگشایی مدارس
ورود به آرشیو پیامک پاییـــزی
با سلام خدمت دوستای گلم به ویژه بچه مدرســه ای ها
بالاخره انتظار به سر اومد و مدرسه ها باز شد !!!
امیدوارم سال تحصیلی جدید رو با موفقیت شروع کنید و تمام کنید !
توی این مطلب چندتا اس ام اس واسه باز شدن مدرسه ها براتون نوشتم
راستی اگه خاطره از اولین روز مدرسه دارید حتما در قسمت نظرات بنویسید…
…
لیدیز اند جنتلمن ، کمربندهاتونو محکم ببندید
داریم به شهر آرزوهــا نزدیک میشیم ،
اِاِاِعــه ، فک کنم رسیدیم ،
پیاده شید بابا پیاده شید رسیدیم به مدرســه !!
.
.
.
در مدرسه زندگی در کلاس دنیا ، سر زنگ املا ، یادمان باشد برای محبت
تشدید بگذاریم تا نیم نمره از محبت ها کم نشود . . .
.
.
.
سال جدید تحصیلی را به شما دوست عزیزم تبریک میگم ،
امیدوارم شما هم مثل من به درجات بالای علمی دست پیدا کنید !!
.
سایر جملات جدید و فانتزی در ادامــه مطلب
.
.
عشق => سرکاری
محبت => تظاهر
مهربونی => مسخرست
وفا => مرده
احد و پیمون => دلخوشی
عاطفه=> تموم شده
مهر => مدرسهها باز میشه
.
.
.
اول مهر و شروع شدن حکم فرمایی شما را در مدرسه تبریک میگوییم ،
از طرف جمعی از بچه ها واسه شما مدیر عزیزمـــون !!
.
.
.
اگه گفتی شباهت معلم با دماسنج چیه؟
هر دوشون وقتی صفر رو نشون میدن ، آدم می لرزه!
به اول مهـــر خوش اومدی
.
۳ali3.com
.
.
دلم واسه اول دبستانم تنگ شده
که وقتی تنها یه گوشه ی حیاط مدرسه وایسادی
یه نفر میاد و بهت میگه با من دوست میشی؟
حالا ما که دوستیم، فردا سر صف میبینمت !!
.
.
.
برای با هم بودن بهانه زیاد است
بیا ما هم با هم باشیم
البته فردا سر کلاس !
.
۳ali3.com
.
.
دقت کردین جدیدن داره یه بوهایی میاد ؟!
پاک رفته تو اعصابم ،موندم چیه این …
” بوی ماه مهر ، ماه مدرسه “
” بوی شادی های راه مدرسه “
اِاِاِ ایـــن بود ؟!!
.
.
.
حلول ماه مهر
ماه اتمام خوابهای رویایی
شب بیداری های طولانی
بخور بخواب و بیکاری
گشت و گزار و عیاشی
بر شما خجستگان عزیزتر از جان ، تبریک و تسلیت باد …
.
.
.
یادش بخیر ، پشت دفترای قدمیم مدرسه ؛ آدمک چارخونه روی تخته سایه :
“تعلیم و تعلم عبادت است”
.
.
.
ماه مهر از آنچه در تقویم می بینید به شما نزدیک تر است !
چقدر زود دیر میشود …
.
.
.
یادش بخیر ؛ در به در دنبال یکی میگشتیم دفترامونو جلد کنه !!!
.
.
.
دقت کردین ؟؟؟
چند ساله که توی این ایام وقتی به یه بچه مدرسه ای میگی “وااااااااااااااااااااای دوباره باید بری مدرسه” اصلا انگار نه انگار ، کارشون از دایورت و بلوتوث و وای فای هم گذشته …
نمیدونم توی این قضیه دانشمندان دست داشتن یا نه ؟!؟!؟!
.
.
.
چشماتونو ببندید و اون لحظه ای رو به خاطر بیارید که آخرین امتحان رو تموم کردید و برگه رو دادید به مراقب و با یه حس خَلاصی دارید میاید سمت خونه و واسه تابستون نقشه میکشید و هزارتا رویا …
هووووووووووی عمو کجایی ؟ جلوی پاتو نگاه کن ؛ فردا باید بری مدرسه …
.
.
.
چه حس خوبی بود وقتی میرسیدیم به درسهای آخر کتاب …
.
.
.
عاغا کصافط اینطوری نوشته میشه “کثافت”
گفتم یادآوری کنم بچه هایی که میرن مدرسه غلط املایی هاشونو گردن ما نندازن !!!
راستی عاغا هم آقا نوشته میشه !
.
.
.
بابا غصه نداره تا چشم به هم بزنی تموم میشه …
“زمزمه های پدر و مادر در عصر ۳۱ شهریور”
.
.
.
تقدیم به متولدین ۷۳ به بعد :
اول مهر ماه شنبس …
غروب جمعه ی ۳۱شهریور …
صدای اذانم میاد !
فرداش باید بری مدرسه بعد ۳ ماه …
تصورِشم عذاب آوره ؛ وای داره گریم میگیره ، دستمال کاغذی برسون …
.
.
.
سوال : یکشنبه میایی دانشگاه یا سه شنبه ؟
پاسخ صحیح : بعد از حذف و اضافه …
.
.
.
دلم واسه اول دبستانم تنگ شده که وقتی تنها یه گوشه حیاط مدرسه وایستادی ، یه نفر میومد و بهت میگفت : با من دوست میشی ؟؟؟
.
.
.
شما یادتون نمیاد ، پاکن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی ، بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد …
.
.
.
شما یادتون نمیاد ، وقتی مشق مینوشتیم پاک کن رو تو دستمون نگه میداشتیم بعد عرق میکرد ، بعد که میخواستیم پاک کنیم چرب و سیاه میشد و جاش میموند ، دیگه هر کار میکردیم نمیرفت ، آخر سر مجبور میشدیم سر پاک کن آب دهن بمالیم بعد تا میخواستیم خوشحال بشیم که تمیز شد میدیدیم دفترمون رو سوراخ کرده !
.
.
.
شما یادتون نمیاد ، اون قدیما هر روزی که ورزش داشتیم با لباس ورزشی می رفتیم مدرسه …
احساس پادشاهی می کردیم که ما امروز ورزش داریم ، دلتون بسوزه !
.
.
.
شما یادتون نمیاد ، سر صف پاهامونو ۱۸۰ درجه باز می کردیم تا واسه رفیق فابریکمون جا بگیریم !
.
.
.
یکی از ترسناک ترین جملات دوران مدرسه :
یه برگه از کیفتون بیارید بیرون !
.
.
.
تفاوت دو جنس رو از اینجا بفهمید که دخترا دو ماه قبل از سال تحصیلی جدید لوازم تحریرشون آمادس ولی پسرا سه هفته بعد از شروع مهر تازه یادشون میاد حتی کتاباشونو نگرفتن …
.
.
.
یادش بخیر تو کلاس وقتی درس تموم میشد و وقت اضافه میآوردیم ، تا زنگ بخوره این بازی رو میکردیم که یکی از کلاس میرفت بیرون بعد بچه های تو کلاس یک چیزی رو انتخاب میکردند ، اونکه وارد میشد هرچقدر که به اون چیز نزدیک تر میشد ، محکمتر رو میز میکوبیدیم …
.
.
.
یادش بخیر دبستان که بودیم هرچی میپرسیدن و میموندیم توش ، میگفتیم ما تا سر اینجا خوندیم !
.
.
.
یادش بخیر صفحه های خوشنویسی تو کتاب فارسی سال سوم رو …
.
.
.
یادش بخیر تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموم میشد ، خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم …
همیشه هم گچ های رنگی زیر دست معلم زود میشکست، بعدم صدای ناهنجار کشیده شدن ناخن روی تخته سیاه !
.
.
.
یادش بخیر خط فاصله هایی که بین کلمه هامون میذاشتیم یا با مداد قرمز بود یا وقتی خیلی میخواستیم خاص باشه ستاره می کشیدیم …
.
.
.
یادتون میاد ؟؟؟
نوک مداد قرمزای سوسمار نشانو که زبون میزدی خوش رنگ تر میشد …
.
.
.
تو مدرسه آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست اونا یه درس از ما عقب تر باشن …
.
.
.
وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم ، الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم گوشه کلاس دم سطل آشغال بتراشیم …
.
.
.
یادش بخیر حس بعد از آخرین امتحان سال و شروع تابستون و یادش بخیر عصر ۳۱ شهریور و همه خاطره هایی که جلوی چشامون بود …
.
.
.
همیشه تو مدرسه عادت داشتم همکلاسی هامو بشمرم تا ببینم کدوم پاراگراف برای خوندن به من میفته …
.
.
.
خودکارهای چهاررنگی هم بود که باس دکمهش رو فشار میدادی تا نوک دلخواهت بیاد بیرون ، اونوخت قرمزش صورتی بود و آبیش بنفش !
تفریح من این بود که تهش رو میکردم تو دهنم با دندون دکمه هاشو فشار میدادم ، بعد حواسم نبود دکمه ش فنریه و لبم میرفت لای دکمه ش !!!
.
.
یادمه یکی از پر استرس ترین لحظات دوران ابتدایی وقتی بود که دیکته تموم میشد و مبصر دفترا رو جم میکرد میذاشت رو میز معلم ؛ هی حواسمون به دفترمون بود ببینیم کی نوبت صحیح کردن دیکته ما میشه ، نوبتمون که میشد همش چشممون به خودکار معلم بود ببینیم غلط داریم یا نه … قلبمونم تند تند میزد !!!
.
.
.
شما یادتون نمیاد اوج احتراممون به یه درس این بود که دفتر صد برگ واسش انتخاب می کردیم !
.
.
.
شما یادتون نمیاد اون روزهایی که هوا برفی و بارونی بود ناظم مدرسه میگف امروز صف نیست مستقیم برید سر کلاس ما هم خر کیف میشدیم میرفتم کلاس !
.
.
.
یادمه همیشه واسه اینکه زود برم تو کوچه بازی کنم ، مشقامو چند خط در میون رد میکردم تا زودتر تموم شه …
.
.
.
خودکارتو گم کنی = خودکار نداری
خودکار نداشته باشی= جزوه نداری
جزوه نداشته باشی = درس نمی خونی
درس نخونی = پاس نمیشی
پاس نشی = مدرک نمی گیری
مدرک نگیری = کار گیرت نمیاد
کار نداشته باشی = پول نداری
پول نداشته باشی = غذا نداری
غذا نداشته باش= لاغر مردنی میشی
لاغر مردنی بشی = زشت میشی
زشت بشی = عاشقت نمیشن
عاشقت نشن = ازدواج نمیکنی
ازدواج نکنی = بچه نداری
بچه نداشته باشی = تنهایی
تنها باشی = افسرده میشی
افسرده بشی = مریض میشی
مریض بشی = میمیری
پس حواست باشه خودکارتو گم نکن وگرنه میمیری …
.
.
.
خارج از مدرسه (کافه)
تقلب (چشمهایم برای تو)
روز امتحان (روز واقعه)
زنگ زیست (معنی عشق)
کیف مدرسه (محموله)
اولین کسی که معلم از او میپرسد (قربانی)
نگاه دانش آموز به معلم (میخواهم زنده بمانم)
معلمان مدرسه (جنگجویان کوهستان)
زنگ تفریح (حمله به توالت)
مدیر مدرسه (پدر سالار)
پنج شنبه (خانه دوست کجاست)
جلسه معلمان (نقشه قتل دانش آموز)
میز آخر (بهشت پنهان)
پای تخته (قتلگاه)
ورود مدیر مدرسه (تشریفات نظامی)
کارنامه های تجدیدی (سالهای دور از خانه)
تعطیلات مدرسه (روزهای خوشبختی)
نمره ۲۰ (آرزوی محال)
گرفتن تقلب از دست دانش آموز (بازی دیگر تمام است)
امتحان شهریور (شانس زندگی)
فضول کلاس (کارآگاه ویژه)
معلم در خواب دانش آموز (شبهی در تاریکی)
بردن کارنامه به خانه(نبودن سر بر تن)
شب إمتحان (وصیت نامه)
قبولی شهریور (بازگشت به خانه)
تقلب کردن (بی تو هرگز)
زنگ کلاس (دیدار ارواح)
مدرسه (چوبه دار)
زنگ ورزش (امید دانش آموز)
.
.
.
زمانی که داداشم میرفت مدرسه ، شبها با جوراب و شلوار لی میخوابید که صبح ۵ دقیقه دیرتر بیدار بشه …
.
.
.
یادش بخیر یه زمانی تو مدرسه با دوستمون هماهنگ می کردیم که :
تو اجازه بگیر برو بیرون منم ۲دقیقه دیگه میام !
بعد معلم عقده ای می گفت صبر کن تا دوستت بیاد بعد برو …
من که حلالشون نمی کنم !
.
.
.
هفت ساله بودم ؛ یک روز قبل از رفتن به مدرسه پدرم مرا به کناری کشید و گفت باید لباس مناسبی برای مدرسه داشته باشم …
تا آن زمان من فقط یک پارچه ی بزرگ پتو مانند می پوشیدم که دور یکی از شانه ها پیچیده میشد و در کمرم سنجاق میشد …
پدرم یکی از شلوارهای خودش را برداشت ، تا زانو قیچی کرد و به من گفت آن را بپوشم ؛ قد شلوار کاملا اندازه بود اما کمرش بیش از اندازه بزرگ بود ، پدرم با طنابی برایم کمربند درست کرد …
باید قیافه ی خنده داری پیدا کرده باشم اما هیچگاه کت و شلواری نداشته ام که از پوشیدن آن همان غروری را احساس کنم که هنگام پوشیدن شلوار کوتاه شده ی پدرم داشتم !!!
نلسون ماندلا
.
.
.
باز می آید صدای مدرسه
بانگ شادی هوی و های مدرسه
مرغ دل پر می زند از اشتیاق
در هوای با صفای مدرسه
زنگ تفریح است و خوش پیچیده است
عطر بازی در فضای مدرسه
بوی مهر و مهربانی میدهد
ماه مهر و ابتدای مدرسه
از میان خاطرات کودکی
می روم تا جای جای مدرسه
ناظم مدرسه می گوید : سلام
بچه های با وفای مدرسه
جایتان در قلب ما ، خوش آمدید
پایتان بر چشمهای مدرسه
ایرج خالصی
.
.
.
میکشم بر لوح دل طرح و نمای مدرسه
تا بماند در دلم جغرافیای مدرسه
میشوم مست از هیاهوی کلاس
نیست صفایی چون صفای مدرسه
ماه مهر میثاق میبندیم با
دوستان با وفای مدرسه
کوکب بخت من اندر آسمان دست تو
ای معلم ای همای مدرسه
هر که نابیناست بینا میشود
با تو در دارالشفای مدرسه
کشتی طوفان زده ای نوح با تدبیر تو
میشود آرام به دست ناخدای مدرسه
شد حیاتم دست تو بعد از خداوند کریم
ای معلم ای خدای مدرسه
.
.
.
ز دور عمر ، نکو روزگارِ تحصیل است
به از بهار طبیعت ، بهار تحصیل است
به از سپیدی صبح بطالت است ای دل
سیاهیی که به شب های تار تحصیل است
هزار تیر بلا را به سینه بنشاند
کسی که عاشق روی نگار تحصیل است
خوش است زمزمه بحث علم آموزان
خوش آن ترانه که در مرغزار تحصیل است
خوشا کتاب انیس و خوشا کتاب جلیس
خوشا قلم که بدو اعتبار تحصیل است
تو قدر وقت نشناس و جوانی استاد
که لطف غیب ، مددکار کار تحصیل است
.
.
.
گفت استاد مبر درس از یاد
یاد باد آنچه به من گفت استاد
یاد باد آنکه مرا یاد آموخت
آدمی نان خورد از دولت یاد
هیچ یادم نرود این معنی
که مرا مادر من نادان زاد
پدرم نیز چو استادم دید
گشت از تربیت من آزاد
پس مرا منت از استاد بود
که به تعلیم من اُستاد اِستاد
هر چه دانست ، آموخت مرا
غیر یک اصل که ناگفته نهاد
قدر استاد نکو دانستن
حیف استاد به من یاد نداد
گر بمرده است روانش پر نور
ور بود زنده خدا یارش باد
.
.
.
یک سال پیش ، آه ؛ وقتی که می شکفت گلهای مدرسه
چشم انتظار بود از پشت پنجره ، بابای مدرسه
بابای مدرسه یعنی : دعای خیر یعنی : نماز صبح
یعنی کسی که ماند در خانه دلش غم های مدرسه
مردی که بار ها توی کلاس ما جارو کشید و رفت
از اشکهای او باغ شکوفه بود هر جای مدرسه
.
.
.
اگر از غمهایت روزی صد بار مشتق بگیری
از اضطراب هایت ریشه nام بگیری
و از ترسهایت بی نهایت حد بگیری
آنگاه خواهی دید که مجموع غمهایت به صفر میل میکند
و lim امید در قلبت بی نهایت میشود
اگر نتوانستی بر مصائب چیره شوی ، میتوانی به تعداد دلخواه از هوپیتال استفاده کنی …
اگر از آنها حد گرفتی و حد آن مبهم شد ، با استفاده از هم ارزی می توان آنرا رفع ابهام کنی …
اگر در اندیشه ات نسبت به مسئله کاملی ، مزاحم احساس کردی ، اندیشه ات را به جز صحیح ببر تا ناخالصی های ذهنت را ببرد و ذهنی بدون تشویش به تو تحویل دهد !
اندیشه ات را میان شادی ها قرار بده تا بنا به قضیه ی فشار روح تو نیز به شادی مطلق برسد !
اگر در جزئی از زندگی ات ناپیوستگی احساس کردی می توان آنرا به ناپییوستگی رفع شدنی برطرف کنی !
برای مشاهده موفقیت هایت میتوان مجموع شادیهایت را با استفاده از انتگرال محاسبه کنی !
میتوان از شادی و امید زندگی دنباله ای بسازی که حد آن همگرا به زندگی روشنی باشد ! و اگر در این طریق به راستی ایمانت شک کردی نادرستی آن شک ها را با برهان خلف نقص کن …
عوامل منفی شخصیت را به زیر قدر مطلق ببر و بگذار تا به تو شخصیت مثبت دهد !
از روحت انتگرال بگیر و بگذار روح تو مانند مجموعه ای باشد که بالاترین کران آن خدا باشد !
.
.
.
یادش بخیر این شعر ؛ دقیقا یادم نیست مال چه سالی بود …
در کنار خطوط سیم پیام ، خارج از ده دو کاج روییدند
سالیان دراز رهگذران ، آن دو را چون دو دوست می دیدند
روزی از روزهای پاییزی ، زیر رگبار و تازیانه ی باد
یکی از کاجها به خود لرزید ، خم شد و روی دیگری افتاد
گفت ای آشنا ببخش مرا ، خوب در حال من تامل کن
ریشه هایم ز خاک بیرون است ، چند روزی مرا تحمل کن
کاج همسایه گفت با تندی ، مردم آزار از تو بیزارم
دور شو دست از سرم بردار ، من کجا طاقت تو را دارم ؟
بینوا را سپس تکانی داد ، یار بی رحم و بی محبت او
سیمها پاره گشت و کاج افتاد ، بر زمین نقش بست قامت او
مرکز ارتباط دید آن روز ، انتقال پیام ممکن نیست
گشت عازم گروه پی جویی ، تا ببیند که عیب کار از چیست
سیمبانان پس از مرمت سیم ، راه تکرار بر خطر بستند
یعنی آن کاج سنگ دل را نیز ، با تبر تکه تکه بشکستند
محمد جواد محبت
.
.
با تشکر فراوان از smskhor.ir و آقا مرتضی
داشتم واسه صبگاه فردا یه سری چیزا آماده میکردم که به سایت شما برخوردم واقعا جایه تشکرداره کلی خندیدم نصبه شبی…
عالییییییییییی بود بعضیاشونوکه خوشم اوومدیاداشت کردم برم واسه صبگاه مدرسه بخووونم فرداااا…….ممنون.
یاااااااااااااااااااااخداااااااااااا فرداااااااااااا
چیکارکنم حالاااااااااا وایییییییییی وسایلاموهنوزآماده نکردم استرس دارم اخ اخ….
فقط میتونم بگم یادش بخیر
ممنونم عالی بود
وااااااااااااااااااااااااای اینا رو خوندم استرس گرفتم پس فردا مدرسه
من امسال ترم اولیم.اینا رو خوندم تمام خاطراتم یادم آمد.یادش بخیر روزای دبیرستان,بهترین روز های تحصیلم… :'(
وای ععالی بود
ای وای یادش بخیر ۲۳ سال گذشت خیلی خوب بود اول ابتدایی هم کلاسیهای مهربون معلم مهربونم آقای مرندی خدا نگهدارشون باشه خیلی معلم خوبی بود اسم بعضی از دوستام یادمه هنوز عکساشونو دارم امیر فرزانه .حمیرضا نظری .پیمان.مجیدپیغمبری.مجید امامی حالمون گرفته شد مرسی
واااااااااای یادش بخیر
البته من هنوزم بچه مدرسه ایم:)
ولی ابتدایی ی چیز دیگس…کاش میشد هنوزم ۷ سالم بود و روز اول مدرسه:)هعععععی چ زود گذشت…
من امسال میرم هشتم . ب خاطر همین هم اصلا از مدرسه خوشم نمیاد چون اونجا همه ب ما میگن موش ازمایشگاهی برام دعا کنید ک امسال با همکلاسی هام باشم من همکلاسی های خیلی فزولی دارم ……………. از مهم ترین کار های ما تو ی مدرسه اینه ک چهارشنبه ها کلی مسخره بازی میکنیم و چسب چووب میریزیم تو کلاس چون معلم زنگ اخر روز چهارشنبه ببوی چسب چوب حساسیت داره …. وای چ کیفی میکردیم ک معلمه حالش بد میشد و اون زنگ درس تعطیل بود .. اسما ۱۴ ساله از مدرسه ی راهنمایی دخترانه ی نوید صالحین اهواز
میییییییییییییییییییییییسی علی جون خییییییییییییییییییییییییلی قشنگ بودن
سلام خیلییییییی جالب بودن همشون هم واقعیت دارن در ضمن سال تحصیلی جدید رو به شما تبریک میگم امیدوارم حسابی با درسا حال کنین.خخخخخخ
عالی بود.کلی خندیدم به کارامون…
عالی بود مثل همیشه دست شما درد نکند
سلام من اصلا دلم واسه مدرسه تنگ نشده از وقتی سال پیش اینقدر اتفاقات بدی افتاد که ارزوی مدرسه راهم نمی کنم.
وای عالییییی بود،من همشونوتجربه کردم وهنوزم یه سریاشوانجام میدم!
مرسی علی جان…
من عاشق مدرسه ام اما از این میترسم بااین مانتوهای مثه کیسه وشلوار مثه پیجامه بابا وووو……………………..واااااااااااااااااااای خدابه دادمون برسه
فردا عزاست روز عزاست فردا
واقعا عالی بود دلم واسه دوره راهنمایی تنگ شده امسال سال اول دبیرستانمه اما خیلی ناراحتم که از دوستای صمیمیم جداشدم کلا گروه اسی داشتیم که همه دنبالش بودن اما حیف متلاشی شد
واقعادلم برای مدرسه تنگ شده من تازه میرم اول دبیرستان ولی بهترین سال تحصیلیم سوم راهنمایی بود تازه من شاگردزرنگیم ولی همه ی ایناروتجربه کردم علی جان ممنون ا
واقعادلم برای مدرسه تنگ شده من تازه میرم اول دبیرستان ولی بهترین سال تحصیلیم سوم راهنمایی بود تازه من شاگردزرنگیم ولی همه ی ایناروتجربه کردم
واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای
مدرررررررررررررررررررسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسههههههههههههههه
ایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
بددددددددددددددم مییییییییییییییییاددددددددددددددددد
سلام
حس خوبی بهم دست داد با خوندن مطالبتون از دو جهت
اول اینکه خودم تدریس میکنم و دوم اینکه امسال ازمون مقطع بالاتر دادم و انشالله قبول بشم تا یه مدت دیگه باز دوباره برمیگردم به حال و هوای دانشجویی
ضمنا اینم بگه تو هر مقطعی از تحصیل باشید از دبستان تا دکترا باور کنید حال و هوا گرچه تغییر میکنه ولی همون شیطنت ها هست یادمه منو هم کلاسیهام تو مقطع فوق لیسانس یه روز صبح قبل از رفتن سرکلاس داشتیم از جلوی خوابگاه اساتید رد میشیدم که نزدیک خوابگاه خودمون بود و پر از گلهای بسیار زیبا بود شاید باورتون نشه ولی با وجود باغبونی که هیچکس جرات نمیکرد از ترسش بره سراغ گلها و اینکه دقیقا روبروی خوابگاه اساتید خودمون بود ولی طی یه عملیات ماجراجویانه کلی گل چیدیم و بردیم سر کلاس برای استادمون. استاد نگاهی به گلها کرد و گفت اینا خیلی برام اشناست- بعدا کاشف به عمل اومد که استاد ما رو در حال عملیات پشت پنجره اتاقش دیده….دلم تنگ شده برای تحصیل و شیطنتهاش که بنظر من لازم و ملزوم هم هستن
خوب بود
من با سه علی سه به دلایل خاصی قطع رابطه کردم ولی به خاطر این مطالب با سه علی سه دوس میشم ملسی خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
محشربود ولی حیف که کم بود تازه داشت چشام عادت میکرد به خط ریزش
ای نامرداااااااااااااا
خیلی خوب بود ممنون
واقعا دمت گرم کارم برای مجری طنز راه افتاد…لطفا ادامه بده به کارم میاد………
oooooooooooooooooooof madrese
علی جان عالی بود مرسی….
عاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالی بود
ضدحال به تمام معناهستش مدرسه.بعداز۳ماه بخوروبخواب واین طرف و اون طرف.ی کیف زیربغلت برو حالش روببر.به خدا.
ما هم از این تجربه ها داشتیم هم داریم.
مرسی قشنگ بود من تو مدرسه بچه شلوغی هستم دبستان نیستم ولی من هیچ کدوم از معلمامو نمیبخشمممممممممم آی عذابی بهمون دادن .
بدکی نبودددددددددددددددددددد
سلام خیلی جالب بودن خوشم اومد همه این کارارو تو مدرسه با بچه ها انجام میدیم خیلی خوش میگذره وای خدا ۲ماه دیگه مونده تابرم مدرسه سال سوم دبیرستانو میخوام بخونم هم خوشحالم هم ناراحت ولی دبیرستان بهتراز راهنمایی و دبستانه من دبیرستان رو بیشتر دوست دارم واسه همینم هست که خوشحالم…
ممنون علی جون از اس ام اس های قشنگت محشر بودن
😡
من که اینا رو تجربه نکردم ولی تووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووپ بوددددددددددددددددددددددددددددددد دستون درد نکنه
افرین
سلام خسته نباشی منم تمام این خاطرات تو مدرسه برام اتفاق افتاده بود خیلی مطالبت قشنگ بود کاش باز بر میگشتم به ان دوران
جاتون خالی تارفتم سرصف فوری مدیرمنو ازصف کشوندبیرون وگفت بروموهاتوکوتاه کن وبعدبیا.خاطره خوبی برای من شد!
سلام. خیلی قشنگ بود واقعا ممنونم ازتون … منکه اشکهام در اومد ناخودآگاه…..
aliiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiii bud aliiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiijun
🙂 …
امروز اصلا حال بهم نداد
گند بود
ممنون
سلام امروز خیلی دلم گرفت یادش بخیر قدرشو ندونستم کاش میشد دوباره به اون دوران برگردم.
واقعا دمت گرم. . .امروز برام بدترین روز چون اولین سالی هست که به مدرسه نمیرم
توپ توپ بیسته حرف نداره دمتون گرم
ایول توپ بود گل کاشتی خداییش…
من به عنوان یه دانشجوی ترم سه اعتراف میکنم که فردا صب ساعت هفت و نیم با دوستم میخوام برم مدرسه!!!!خیییییییییییییییلی حال میده!!!
merc.agha ali dastetun dard nakone ..kheyli bahal bud.
خوشحالم که راضی هستید
عالییییییییییی بود بوووووووووووووووووس واسه شما
دمت گرم کارم را راه انداخت یه چند نفری را سوسک کردم
عالی بود یاد خاطراتم افتادم
خوب بود ممنون کاش بر می گشتم به چند سال قبل دلم هوای مدرسه و دوستامو کرد یادش بخیر
واقعا دمت جیز علی جون.تک تک این چیزایی رو که نوشته بودی تو مدرسه امتحان کرده بودم از خوندنش اشکم دراومد بخاطر خنده و ناراحتی از اینکه چقدر اون روزای خوب زود گذشت.هیچی بهتر از مدرسه رفتن با یونیفرم نمیشه حتی دانشگاه رفتن با لباس مورد علاقت.بازم ممنون واسه یاداوری این همه خاطرات خوب.دلمو شاد کردی
موفق باشی عزیزم
باز آمد بوی گند مدرسه…
فوق العاده بود
دست گلت درد نکنه داداش علی
قربون شما
ali joooooooooooooooooon mer30,emsal sale akharie k miram madre3..khoda kone konkor ghabol sham ta khatereye khobi az madrese to zehnam hak she,vaght kardi 2am kon
ایشالا همیشه موفق باشی
بسیار عالی بود
اقای حسینی خیلی ممنون از اینکه این اس ها رو گذاشتید در به در دنبال اینا بودم حالا بذارید یه خاطره از دوران دبستانم بگم اول دبستان که بودم ماه رمضونا نگهمون میداشتن بهمون افطاری میدادن اونروز من خیلی دستشوییم گرفته بود هر چی به معلممون گفتم اجازه نداد برم پایین خلاصه منم رفتم سر جام نشستم مثله بچه ها ی خوب کارم رو کردم وخلاصه کاری که نباید میشد شد من شلوارمو خیس کردم(خوب بابا خیلی کارم واجب بود دیگه نخندید)پشت سر کارم معلم صدام کرد برم پای تخته منم با پر رویی تمام رفتم و مسئله رو حل کردم خاطره ای شد برام اون روز
خواهش میکنم !
پیروز باشید
حال کردم خاطره از اول مهر : همیشه معلم های عقده ای میخواستن روز اول رو درس بدن ماهم شلوغ میکردیم
واقعا سایتتون عالیه…لذت بردم از پیامها
مرررررررررررررررررررسی.
آخی…منم خیلی دلم تنگ شده برا مدرسه
مرسی قشنگ بودن
kheili ziba bod
خوشحالم که دوباره مهر شد مدرسه ها که باز میشه آدم ی نظم خاصی میگیره خسته شدم از دست علافی و بی برنامگی!
علی جون عالی بود.منو بردی به زمان دبستان.هیییییییی یادش بخیر.مرسییییییییییییییی
خواهش میکنم
خیلی عالی بود بهتر ازاین نمیشه
MER30 Kheyli khob bod
اخی یادش بخیر سال پیش که دوم دبیرستان بودم تو کلاسمون خیلی بچه ها باحال بودن یه معلم جغرافی داشتیم که زیاد دوسش نداشتیم به خاطر همین چند بار سر زنگش ساعتو ۱۵دقیقه میکشیدیم جلو بعد اخرای کلاس میگفتیم الان زنگ میخوره اونم جمع میکرد میرفت پایین بعد سه چهار بار فهمید به خاطر همین دیگه به ساعت کلاس ما اعتماد نمیکرد و از ساعت مچی خودش استفاده میکرد.علی جان خودتم برامون از خاطره هات بگو مرسی
سلام
من هرچی اعتراف داشتم گفتم !!!
درواقع همشون خاطرست
هرچی بود خیلی قشنگ بود عالییییی بود واقعا بازم بزارید ممنون
اخ جون مدرسه من که خیلی دوست دارم برم
وااااااااااا چرا دماغم اینقدر دراز شد؟؟؟
فوووووووووووووووووووق العاده بود
ههههههههههههی!!!!واقعا یادش بخیر……دمت گرم از اول تا اخرش کامل منو برد به همون وقتا…..شما یادتون نمی اد……..
عـآلی بودن عـــلی آقـآ:)
🙂
مــَن مـَدرسـه می خـوآم:-(
خدایـی مدرسـه یه چـیزه دیگه ست!!!
دانشگـآه رو دوست ندارم اصـلا!!!
قـدر مدرسـه رو بدونین بچـه ها
منـی کـه مدرسه رو تموم کـردم دارم می فهممـــ ـــ ــ
که چی بوده!!!
tفوق العاده بود مرسی…………………
سلام..من از دوران مدرسه خاطره ای یادم نمیاد.. ولی سال ۸۹ استخدام آموزش وپرورش شدم(دبیر ورزش) اولین روز مدرسه خواستم وسایل ورزشی رو آماده کنم.. میز تنیس تو انباری بود رفتم بیارمش نگو لونه زنبور اونجا بوده.. زنبورا ریختن رو سرم و حالمو گرفتن…یکی از همکارا اومد کمکم ولی اونم از حمله زنبورا بی نصیب نبود..یادش بخیر
dobare madre3.oooooooooooooof.